امکانات سايت
کل مقالات
نظرات عمومی
اضافه نمودن وبسايت
کل وبسايتها
نظراتم دروبسایتهای ديگر
صفحه اصلی
فروشگاه شارژ

آخرين مطالب:
بالاترين مجازات=بالاترين نعمت
تآملي بر ابتداي سوره روم
صبر و اصلاح طلبی نه براندازی و تجزيه
ارزشت مساوی عملت
بازگشت دوباره جهنميان به دنيا
بدگويي خيالی
تعدد زوجات و طلاق
اعتياد و طلاق
ارتباط نامشروع
بی اعتمادی
پربيننده ترين مطالب:
بالاترين مجازات=بالاترين نعمت
صبر و اصلاح طلبی نه براندازی و تجزيه
دخالتهاي بيگانگان در خانواده
نظرات سه روزاخير
پرنظر ترين مطالب:
رفتاربا همسر|56نظر|
دخالتهاي بيگانگان در خانواده|39نظر|
شناخت قبل از ازدواج|31نظر|

مديريت:
خلفان نصيحت کن
ايميل:
khalfan@khalfan.ir
آخرين مراجعه
11بهمن1397ساعت 11:8:24
ورودمديريت:
نام:
رمز:

رفتاربا همسر«دوشنبه5فروردين1387»تعداد بازديد:1531
وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا (34) وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرًا (35)
زمانی که به تفاسیر موضعی درمورد(واضربوهن: ایشان را بزنید)و اصول رفتاری زن و شوهر در دین اسلام می نگریم متوجه می شویم که تناقض بزرگی وجود دارد ،زیرا آیات و روایات به صراحت برمعاشرت محبت آمیز بین زوجین اشاره می کند:
وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا (19)نساء:وبا ایشان(همسرانتان)به نیکی رفتار کنید پس اگر از چیزی ازایشان بدتان آمد چه بسا ممکن است شما از چیزی بدتان بیاید و خداوند در آن خیر بسیاری را قرار داده باشد.
وَمِنْ آَیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ...(21روم)واز جمله آیات خداوند اینست که از شما همسرانی برایتان آفرید تا در کنار آنها آرامش داشته باشید و بین شما محبت و دلسوزی قرار داد
وپیامبر اسلام هم اقوال بسیاری بر این اصول دارد:
-کاملترین مؤمنین از نظر ایمان، خوش اخلاقترینشان است و بهترین شما بهترینتان در رفتار با همسرش می باشد.
-پیامبر خدا در آخرین پیامهایش به مردان مسلمان در حجة الوداع به نیکی کردن در حق زنان سفارش نمود
-عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه وسلم نقل می کند که پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم هرگز به همسران خود یا حتی به خدمتکارش کتک نزد.
-از حقوق زن اینست که غذا ولباس مناسب در اختیارش قرار دهی و به صورتش نزنی و جز در خانه محل خوابت را از اوجدا نکنی.
پس "واضربوهن"را چگونه می توان توجیه کرد؟یا اینکه بیاییم منسوخ بودن آیاتی از قرآن را قبول کنیم و این را هم در لیست قرار دهیم؟؟!
اگر نگاهی جامع با توجه کردن به موضوع آیه ی مورد بحث داشته باشیم متوجه می شویم که این آیه تناقضی با اصل جامع معاشرت زوجین ندارد و علت سوء تفاهم از این قسمت ، جدا کردن آن از موضعش و تصورات ذهنی نادرست از "ضرب" در این آیه می باشد.
پیوند ازدواج از مسرور کننده ترین اتفاقات در طول زندگانی یک شخص است که شاید جشنی سراغ نداشته باشیم که در زندگی همانند جشن ازدواج برای شخص باشد.ویکی از تلخترین و بدترین اتفاقات طلاق است،اتفاقی که باعث از هم پاشیدن کانون یک خانواده می شود وچه بسا فرزندانی را به جامعه تحویل می دهد که از نعمت وجود خانواده ای سالم محروم بوده اند و یا شاهد پدر و مادری بوده اند که نسبت به هم مسئولیت و معاشرتی نداشته اندپس در واقع طلاق انهدام خانواده ی دو نفر نیست بلکه انهدام حوزه ی آرامش چندین انسان است و تبعات آن در فرزندان هم مسلسل قابل مشاهده است واگر توجه کنیم می یابیم که اینگونه فرزندان زمانی که بزرگ شده و تشکیل خانواده می دهند خانواده یشان بیشتر در معرض انهدام قرار می گیرد زیرا ازمشاهده و تجربه ی معاشرت پدر و مادرشان به عنوان الگو محروم بوده اند و اگر بنیان خانواده ها در جامعه ای سست شود نیروی انسانی جامعه سست شده وموجب نابودی قوت و ترقی کل اجتماع می گردد.
پس حال که طلاق ، اینچنین دامنه ی مضراتش عظیم است شکی نیست که قرآن ،این برنامه ی الهی، تا جای ممکن راهکارهایی می دهد تا از وقوع آن جلو گیری کند وباید توجه داشته باشیم که آیه ی مورد بحث در موقعیتی قرار دارد که زن-رکن اساسی خانواده- به غفلت خانواده اش را به سوی انهدام پیش می برد و در اینجا مشکل و عدم سازش تنها از جانب زن است در حالی که خود متوجه نیست.
از آنجا که یک خانواده حرمت بالایی دارد و تاجای ممکن نباید اسرارش بر دیگران فاش شود، خداوند عزوجل سه مرحله ی خصوصی را برای متوجه ساختن زن که نقش محوریت خانواده را ایفا می کند به مرد نشان می دهد:
1-همسرش را با پند واندرز و نصیحت متوجه سازد
2-اگر متوجه سخن نشد از راه عاطفی وارد شود و محل خوابش را از او جداکند.
3-و در آخرین مرحله، اگر باز متوجه نشد او را تهدید کرده وبزند!!!!!!!!!!
اما کدام زدن؟
اگر آن زدن، زدنی باشد که در تصور شخصی می آید که با آداب اسلامی آشنایی ندارد،مطمئنا محکوم است ولی اگر آن چیزی باشد که پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم تبیین نموده و فرموده است:"واضربوهن ضربا غیر مبرح "زدن در اینجا بدون شدت باشد" به عنوان آخرین مرحله ی حفظ یک خانواده ایرادی ندارد.
ومثال آن به معلم دلسوزی می ماند که پس از نصیحت و نپذیرفتن دانش آموز خطا کارش ، بجای بیرون کردنش از کلاس ،اورا تنبیهی سبک -مثلا با خط کش- می نماید وجه بسا دانش آموزانی که با این اندک تنبیه، از خواب غفلت بیدار گشته و به مسیر صحیح می روند وپس از متوجه شدن ،حتی از معلم نیز تشکر می کنند ، در حالی که اگر این معلم به جای آن مرحله ی آخر، بیرونشان می نمود، از مسیر خارج گشته و ضایع می شدند.
یکی از اصول وصفات قرآن مثانی است یعنی هر مطلبی حداقل در دو جای قرآن ذکر می شود تا با توجه به هر دوجا برداشتی صحیح شود. حال باید ببینیم زدن به همسر در مقابل اشتباه، در کجای دیگر قرآن کریم آمده است، مطمئنا یافتن آن ما را به نتیجه ای صحیح خواهد رساند و مفهوم ضرب را آشکارتر خواهد ساخت.
بله! پیامبری در مقابل اشتباه همسرش، تهدید می کند وقسم یاد می کند که همسرش را صد ضربه بزند وخداوند نحوه ی زدن را برایش نشان می دهد:
وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ... (44ص)
ودسته ای(چوبهای نازک یا ساقه های گندم )را بدستت بگیر و بوسیله ی آن او را بزن و سوگندت را مشکن...(سوره ص آیه 44).
پس درواقع معنای "واضربوهن" بیشتر جنبه ی تهدیدی دارد و آخرین مرحله برای جلوگیری از پاشیدن یک خانواده و آنهم مقطعی است واین آیه هرگز مجوزی برای رفتار ناپسند با همسر نمی باشد،و اين مسئله دقيقا همانندسرنشينان يک خودرو است که وقتی راننده حواسش پرت باشد و از جاده منحرف شود ابتدا با حرف تلاش می کنند او را متوجه سازند ولی اگر در غفلت شديد باشد بايد با زدن او را متوجه سازند،زدنی که تنها موجب آگاهی و نجاتشان شود.
نظرات فرستاده شده برای اين مطلب
نام:فهیمه«دوشنبه5فروردين1387ساعت 13:2:11»

به نام خدا
با سلام :
با تشكر از اطلا عات خوبتون اميدوارم در آينده مطالب بهتري از طرف شما كسب نمايم لطفا در مورد هر چه بهتر شدن روابط زن وشوهر مطالب بيشتري تهيه نمائيد و در معرض ديد عموم قرار دهيد با تشكر از شما

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.إن شاء الله«دوشنبه5فروردين1387ساعت 21:38:42»

نام:اشنا«سه شنبه6فروردين1387ساعت 4:28:54»

خيلي مسخره است وبلاگت درش را تخته كن مردكه حسابي
در وبلاگ دخت كنگ گفته بودي فرهنگ بيگانه فرهنگ بيگانه كدام است اين ايه هاي قران تو فرهنگ عرب و بيگانه است بهتر است تحقيق كني خودمان ايراني هستيم نه عرب ازنژاد اريايي

پاسخ مدير سايت:خسته نباشي آشنا.نمي دانم منطق شما چيه ولي منطق ما تخته کردن بر درب سخن نيست.اونجا که گفته بودم فر هنگ بيگانه ،هم کاملا واضح است که در حوزه ي شهر خودمان گفته بودم،اگر شما نفهميدي مشکل هوشي خودتان است.آيه هاي قرآن هم بيگانه نيست چون گوينده اش بيگانه نيست وآشنا تر از زبان مادري ماست چون گوينده اش، از پدر و مادرم آشناتر و نزديکتر است،حال فرقي ندارد عربي باشد يا هر زباني ديگر.اگر هم من تحقيق کنم که آريايي هستم يا عرب ،مطمئنا يک پله بالاتر مي روم و متوجه به اصل بالاترم مي شوم که آدم و حوا است،چون عادت ندارم که بر پله هاي پايينتر يا در وسط راه توقف کنم.پس با صراحت براي شما اعلام مي کنم که آن فرهنگي که براي من اصيل است همان فرهنگي است،که تعليم دهنده ي پدرم آدم، برايم قرار دهد و هر آنچه غير حقيقي و ساخته ي نسلها باشد در مقابلش هيچ ارزشي ندارد ،هرچند دهها نسل از اجدادم بر آن بوده باشند،وبرايم فرقي ندارد که به آريايي بر گردد يا هر تيره اي ديگر.«سه شنبه6فروردين1387ساعت 6:59:16»

نام:سعید«سه شنبه6فروردين1387ساعت 16:41:8»

السلام عليكم دوست عزيز . وبلاگ شما را با كمال ميل لينك كردم . در مورد مطلب كتك زدن به همسر بايد بگويم كه با نظر شما مخالفم . بحث كردن از آيات احكام نياز به مقدماتي دارد كه لطفاً به آرشيو وبلاگ من مراجعه كنيد و مطلب آيات اصلي - آيات فرعي 1و 2 را به تاريخ بيست و يكم ارديبهشت و يكم خرداد ماه 1385 را بخوانيد تا متوجه نادرستي مطلبان از ديد من بشويد . در صورت امكان مطلب آيات اصلي - آيات فرعي را در وبلاگتان قرار داده و آنرا مورد نقد و بررسي قرار دهيد . ممنونم .

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام و رحمة الله.دو مطلب شما را بدقت خواندم ولي به صورت کامل با شما موافق نيستم.شکي نيست که عده اي از آيات اصلي(منه آيات محکمات هن ام الکتاب ) وعده اي ديگر فرعي و در جهت تمثيل و تبيين و اجرايي کردن آيات اصلي هستند،ولي اين معامله کردن با آياتي که گمان فرعيت آن داري، که ديگر زمان اجراي آن گذشته است صحيح نيست-البته بنظرم اين سوء برداشت من از مطلب شما باشد و منظور شما اينچنين نباشد-،بلکه اگر بادقت بنگري مشاهده خواهي کرد که آن آيات با چنان ظرافتي وارد شده اند که با پيشرفت جامعه ايرادي بر آنها وارد نمي شود بلکه آنچه بيشتر ذهن مرا مشغول ساخته است اينست که پسرفت اجتماعي جامعه باعث مي شود که اجرايي شدن بعضي آيات مشکل شود مثلا جامعه ي عقب افتاده اي که حکومت امکانات رفاهي مردم را فراهم نمي کند و دزدي در آن فراوان شود ،اجراي حد دزدي با مشکل مواجه خواهد شد يا جامعه اي که فحشا در آن آسان و بار ازدواج در آن همانند کوهي سنگين شده است،اجراي حد فحشا معضل خواهد شد يا زماني که مردان حقوق و معاشرت صحيح و محبت آميز و شورايي با همسرانشان نداشته باشند ، چگونه مي توان اصلاح و رفع مشکل همسر را از آنان انتظار داشت يا جامعه اي که با نظام رهبريت وشورايي به معناي صحيح، اداره نمي شود ، چگونه مي توان تصميم اولوالأمرش را همانند فرمان خدا و رسول قرار داد.به نظر من احکام قرآني براي يک جامعه ي ايده آل و پيشرفته طراحي شده است.برخي ازآيات که در مطلبتان به عنوان مثالي براي (آيات مقطعي و براي رسيدن به اصل)آمده بود هم بنظرم تفسير درست و دقيقي ننموده ايد(مردان بر زنان بايد مسلط باشند -پسر را برابر بهره دو دختر باشد-صدقات فقط براي تهي دستان ...) و اگر با دقت بررسي شود مشکلاتي که در ذهن مي آيد حل مي گردد.«سه شنبه6فروردين1387ساعت 23:16:16»

نام:پدربزرگ«چهارشنبه7فروردين1387ساعت 1:33:5»

سلام بر شيخ اسلام
خيلي برام جالب بود طرز فكر يك پيامبر كه قسم ميخورد و براي شكسته نشدن قسم اش خدا بر او وحي ميفرستد. و جالبتر اينكه نزدن به صورت زن را جزء حقوق زن ميداند البته غذا و لباس و هم خوابي با شوهر هم از ديگر مزايائ حقوق زنان است فكر كنم اگر گزينه ئ هم خوابي با آن را بر داريم حقوق اوليه يك حيوان در كشور هاي اروپايست (كنايه)نمي خواهم دوباره تكراي از حرفهاي گذشته باشم اما خود قضاوت كنيد شما بالا ترين لذت زن را ختنه ميكنيد و برتري را براي مرد ميدانيد. داشتن دو برابر ارث .انتخاب همسر و هزاران ترين ديگر كه شامل زن نيست. صحبت زدن زن با شاخه گندم و يا با شلاق القاعده نيست سخنم نفس عمل زدن است و چرا دعوا تقصير زن باشد اگر مشكل يك خانواده مرد آن باشد چه جوابي داريد براي تحكيم خانواده (بايد كتك بخورد! ) تنبيه بدني شايد و تنها شايد سبب مطيع ساختن آني شود اما خشنونت و خشم را در خانواده ها گسترش ميدهد با فرزنداني ناهنجار
کـــز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.از حضور و توجه شما به مبحثي که خود پيشنهاد نموديد خوشحال شدم .و از اينکه باعث باز شدن مباحث و ادامه ي آن مي شويد متشکرم.برادر محترم ،ظاهرا فضائل در نظر شما رذائل نمايي شده است شايد علت قانع نشدنتان ،اختصارنويسي ومشکلي باشد که به خاطر طولاني نشدن مطلب، در نوشته ي من است. اگر پيامبري به خاطر روي آوردن همسرش به اشتباه عظيم شرک، قسم بخورد که اورا تنبيه نمايد آنگاه به خاطر محبت و شفقتش نسبت به زنش ورنجيده خاطر نکردنش ،قصد شکستن قسمش کند و خداوند راهي به او نشان دهد که نه قسم شکسته شود ونه ناراحتي متوجه همسرش شود نشانه ي طرز فکر نادرست آن پيامبر نسبت به زن است؟؟!اگر پيامبر خدا سفارشاتي نسبت به معاشرت نيک وعدم تعدي و برخي حقوق مادي همسر کند، شما بايد باحيوان مقايسه کنيد؟ شکي نيست که انسان در بعد جسماني شباهتهايي به حيوان دارد و در نيازها، اشتراکاتي بوجود مي آيد.اگر قصد ما زشت نمايي باشد به راحتي مي توانيم هر چيزي را زشت نمايي کنيم:دهان يک شخص در هنگام باز شدن و سخن گفتن مي توانيم به گل سرخ که مي شکفد تشبيه کنيم يا به شراره هاي آتش که دود و سياهي به بار مي آورد.-کجا من گفته ام که ختنه کردن زن جايز است؟؟کجا گفته ام مرد از زن برتر است؟؟اينها را به پاي اسلام و احکام قرآني تمام نکنيد ،اينها برداشتها و نظريه هاي مختلف فيه است که اگر بررسي شود چه بسا مردود باشد.اگر حقيقت احکام ارث ،انتخاب همسر و هزاران ديگر نمي دانيد مانند يک دانش آموز خوب صبر داشته باشيد تا برايتان در فرصتهاي آينده بيان کنم.اگر حقوقهاي بزرگ مالي زن که مرد بايد در تمام زندگي بپردازد را نمي بينيد و فقط به ارثي که شايد در تمام عمر يک يا دوبار يا کمي بيشتر رخ ندهد چشم دوخته ايد،چشمتان را باز کنيد، اگر مردي را که بايد تمام عمرش ،در خوشي و نا خوشي ،گرما و سرما عرق بريزد ونان آور خانه باشد و در برابر متجاوزين، در پي دفاع از همسرش حتي خونش بريزد و همه در يک کلام : "وظيفه ات هست ." برايش تمام شود را به خاطر يک نيم اضافه بردن ارث -آنهم نه در تمامي موارد ارث- ،صاحب حق فراوان و ظالم به حقوق زن مي دانيد ،چشمانتان را بشوييد(چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد.)اگر حقوقي براي زن در نظر داريد که فکر مي کنيد اسلام نداده است بفرماييد بيان کنيد تا بررسي کنيم علت چيست و چطور است؟اگر گمان مي کنيد که مقصود از تنبيه به خاطر جلوگيري از طلاق،تنبيه سخت يا دائمي و مکرراست سخت در اشتباهيد ،بلکه اين تنها يک مقطع براي آگاه سازي زن از جديت مسئله وآخرين مرحله ي درمان قبل از کشانيدن مسئله به بيرون از خانواده و طلاق است،پس بحث گسترش خشنونت و خشم در خانواده ها و فرزنداني ناهنجار در اينجا نمي گنجد و آخرين مبحث:چرا در قرآن اين مراحل را براي مرد نياورده است؟اولا که در همين آيه تهديدي عظيمتر براي مردبد رفتار نسبت به زنش نموده است که اگر شخص ايمان به خدا داشته باشد موي بر تنش سيخ مي شود و بسي از آن سه مرحله دهشناکتر است:خداوند در آخرآيه مي فرمايد:"فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا"صفات علي و کبير صفات بسيار عظيمي است که براي خداوند،تنها در اين آيه و پنج آيه ي ديگر جمع شده است که موضوع هرپنج جا در مورد گناه عظيم شرک مي باشد، شرکي که خداوند درمورد آن مي فرمايد:"إِنَّهُ ُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ:محققا کسي که شرک به خدا آوردبهشت بر او حرام وجايگاهش آتش است و ظالمين ياري دهنده اي ندارند" پس در واقع به مردان بد رفتار اينچنين مي گويدکه متوجه باشيد که اگر مشکل از جانب شما باشد وبر زنانتان که از توان جسمي کمتري برخوردارند، بدي روا داريد با من طرفيد که بلند مرتبه و عظيمم و قدرتم نسبت به شما قابل مقايسه نيست ومجازاتم بسيار سخت است.ثانيا:در مورد مرحله ي اول(موعظه) نسبت به زن و مردفرقي ندارد:"وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ71 توبه"اما اگر مراحل دوم و سوم را به زن نسبت به مرد نشان مي داد چه مي شد؟ آيا دردي دوا مي کرد؟آيا قابليت اجرايي از جانب زن داشت؟آيا مي داني صدور حکمي که قابليت اجرايي براي مأمور ندارد ،نشانه ي جهالت آمر نسبت به طبيعت مأمور است؟خداوند بري از جهالت است.پس زماني که زن موردظلم قرار گرفت تنها يک مرحله ي موعظه دارد و اگر درمان نشد راهي جز خارج شدن مسئله از خانواده و حل بيگانه( قاضي) نيست .اميدوارم که اين مبحث را بدقت خوانده باشي و با توجه به واقعيتهاي زندگي خانوادگي درک کنيم.
«چهارشنبه7فروردين1387ساعت 4:19:44»

نام:پدربزرگ«جمعه9فروردين1387ساعت 16:53:44»

باسلام
شما 73 خط نوشتن را خلاصه نويسي مي خوانيد واقعا به حوصلهء شما غبطه مي خورم. طرز نادرست فكر. اشتباه عظيم شرك !!!براي من قابل فهم نيست يعني شلاق زدن بخاطر اعتقاد و عقيده .اگه يادمان باشه اون داستان موسي و شبان را((ديد موسي يک شباني را براه کو همي گفت اي گزيننده اله تو كجاي تا شوم من چاكرت چارقت دوزم كنم شانه سرت .... )) پشنهاد ميكنم يك بار ديگر اين شعر رو بخوني و ديگر اينكه من در مقام مقايسه .نام حيوان را نياورده ام بلكه همانطور كه اشاره شده كنايه اي بود از حقوق زن و البته سياه نوشتن بس پسنديده تر از سياه كاريست و پيشنهاد ديگر من اين است كه سايت گوگل را باز كنيد و جملهء خنته دختران را جستو جو نمائيد متاسف ميشوم كه بگويم نام كنگ سر تيتر اين مقالات است و آمار ارقامي وحشتناك از ختنه زنان در بندر كنگ نمايان ميشود و اما منظور من جايز بودن و يا مستحب بودن اين كار از نظر اسلام نيست هر چه هست بنام اسلام و سنت اين عمل پست و كريه انجام ميگيرد و چه بهتر كه شما مبلغين اسلام بناي اين خرافات و جهل را در هم شكنيد . از برتري مرد ها بر زنها در قرآن آيه فوق را تقديمتان مي نمايم (سوره بقره آيه 228 ولرجال عليهن درجه و الله عزيز حکيم ... ) و از احكام ارث چه بسا مادراني كه نان آور خانواده هستند و يا زناني كه دوش به دوش همسر كار ميكند موضوع آن نصف ارث نيست موضوع تفاوت و فرقي است كه قائل ميشوند براي انسانها به نظر من زن و مرد انسانند. حال با تفكر انترناسيوناليسم با عقايدي سكولار به دنبال رآليسمي از جنس انسان ميگرديم
كدام يك از احكام زير قابل اجراست
شلاق - اعدام - سنگسار - قطع كردن دست - پرتاب از بلند ترين نقطه شهر و يا حكم ساحر كه يك ضربت شمشير است و و و .
صدور كدام يك از احكام فوق قابليت اجرايي دارد فكر نميكنيد اگر زن و يا مردمشكل داشته باشند هر دو مي توانندبه حاكم رجوع كنندو حكم زدن نمي تواند براي مرد جايز و براي زن غير قابل اجرا . در جائي ديگر من را در مقام شاگرد خود دانسته ايد البته اگر قابل باشم حتما شيخ
بي ربط : به نظر شما بازي شطرنج خوبه و اگر خوبه آيا تا حالا بازي كرديد ؟
«حقيقت و گل سرخ هردو خار دارند»

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.خوشحالم که مرا متوجه يک نکته (يا اشتباهم)در پاسخ قبلي نموديد، حقيقتا جنگ و درگيري فيزيکي به خاطر فکر و عقيده صحيح نيست به نظرم در هيچ جاي قرآن هم بخاطر اين، دستور به جنگ و درگيري داده نشده است،بلکه بخاطر سر جنگ فيزيکي داشتن طرف مقابل بوده است.در اينجا هم اگر توجه کنيم آيه اشاره اي به علت قسم خوردن ايوب نمي کند(وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44ص)و همين نکته شايد دال برمورد تاييد نبودن آن علت واشتباه ايوب باشد ودر آيه فقط به وجه قسم و شفقت ايوب و راهنمايي خداوند در چگونگي دفع آن اشاره مي کند،تا محبت نسبت به همسر و بيان چگونگي عملي ساختن ضرب همسر(که در عمل بيشتر شکل شوخي بين دو دوست دارد تا کتک کاري) اگر در طول زندگي اتفاقا پيش آيد، حتي اگر همراه با قسم باشد را برساند والبته آن علتي که گفتم هم در هيچ روايت کاملا صحيح و قوي نيامده است. داستان موسي و شبان هم قبلا خوانده ام،بسيار زيبا و پرمغز است.بله سياه نوشتن اگر باعث رفع سياه کاري شود بسيار پسنديده است، اما سياه نمايي که حقايق روشن را سياه بنماياند مذموم است،حقيقتا زماني که بعضي نوشته ها را در مورد سياهي زندگي خانوادگي و مظلوم واسير نمايي زن در خانواده مي خوانم خلاف حقيقت اطرافم مي يابم-شايد هم به خاطراختلاف محيط اطراف من با آنها باشد-و تلاشي در جهت جلوگيري از شکلگيري زندگي خانوادگي مي بينم.پيشنهادشما هم که قبلا انجام داده ام و متاسفانه همينطور است ومشکل بزرگ ما اينست که آراء يک فقيه را همانند وحي منزل مي گيريم وچيزي که با انسانيت تطابق ندارد ونه در قرآن به آن اشاره اي شده است ونه از طريق اقوال صحيح مي توان آن را ثابت نمود،به نام اسلام و سنت تمام مي شود.إن شاء الله تلاش مي نمايم اما تلاش درخور جايگاه کوچک خودم ،نه تلاشي که باعث بي اعتبار شدن سخنم حتي ،در حوزه ي ديني شود.از اينکه شما را در رتبه ي شاگرد خطاب کردم معذرت مي خواهم،علت اين بود که برخي آيات راکه دال بر برتري مرد بر زن معرفي نموده ايد چنين چيزي را نمي رسانند-هرچند که اگر به اکثر تفاسير مراجعه شود حق با شما است وهمين برداشت نموده اند- و در پست بعدي إن شاء الله به آن خواهم پرداخت، شما در واقع استاد بنده در هدايت مباحث بوده ايد.در مورد احکام ارث هم سعي مي کنم بعد از آن مبحثي ارائه نمايم ودر آنجا بحث کاملتري نماييم.در مورد مجازاتهايي هم که اشاره نموده ايد،بايد بدانيم که اصل مجازات در مورد مجرمين براي اداره ي جامعه ،اصلي است که مورد اتفاق عموم عقلا است ودر چگونگي آن اختلاف نظرها است و در مورد عملي ساختن آن بايد به وضعيت جامعه توجه شود و هرگز يک جامعه ي ايده آل که زمينه و بواعث جرم در آن نيست را نمي توان با جامعه عقب افتاده برابر دانست.در مورد مشکل بين زن و مرد هم بنظرم بحث کافي است و اجراي سه مرحله ي -موعظه-جداساختن محل خواب-متوجه سازي با زدن(به آن معناي توضيح داده شده)-قبل از کشانيدن مسئله به خارج از خانواده ايرادي ندارد و البته اگر زوجين خود مصلحت ببينند که قبل از آن مراحل به خارج کشانده شود هم کسي ممنوع نمي داند.بازي شطرنج هم بلدم ،منتها ظاهرا الآن بعضي قوانينش عوض شده:مثلا حرکتي که انجام داديم اگر متوجه شديم اشتباه است مي توانيم برگرديم و زشت هم نيست،اميدوارم که هم خود وهم حريفم برنده ي بازي باشيم،...اگر تفاوتهاي ديگري هم هست خواهشمندم راهنمايي فرماييد.با محبت خارها گل مي شود.«جمعه9فروردين1387ساعت 21:16:31»

نام:محمد«يکشنبه11فروردين1387ساعت 11:17:40»

دوست عزيزسلام
هرچندكه باديدگاههاي شماموافق نيستم
امانسبت به دديگاه آقاي بخشي زاده من موافقم كه البته خودنسبت به بعضي گزينه هاهنوزمشكل دارم
امامطلب ايشان رامنظم ترحتي بحث هايي كه ايشان باآقاي سيداحمدهاشمي هم داشته انددروبلاگم كنارهم به صورت مرتب آورده ام كه مي توانيدبهترازآن استفاده كنيد
وازآنجائيكه باعنوان ناسخ ومنسوخ وآيات ومتشابهات قرآني هم به روزشده ام به نظرم شماره1آن هم موردتوجه قرارگيردبدنباشد

نام:پدربزرگ«چهارشنبه14فروردين1387ساعت 11:12:52»

سلام خلفان گرامي
چند خط از انجيل اميدوارم مفيد واقع گردد.
?اگر بگوييم بي‌گناهيم، خود را فريب داده‌ايم و راستي در ما نيست.?ولي اگر به گناهان خود اعتراف کنيم، او که امين و عادل است، گناهان ما را مي‌آمرزد و از هر نادرستي پاکمان مي‌سازد.??اگر بگوييم گناه نکرده‌ايم، او را دروغگو جلوه مي‌دهيم و کلام او در ما جايي ندارد.
خدا محبت است و کسي که در محبت ساکن است، در خدا ساکن است و خدا در او.??محبت اينچنين در ميان ما به‌کمال رسيده است تا در روز داوري اطمينان داشته باشيم، زيرا ما در اين دنيا همانگونه‌ايم که او هست.??در محبتْ ترس نيست، بلکه محبتِ کامل ترس را بيرون مي‌راند؛ زيرا ترس از مکافات سرچشمه مي‌گيرد و کسي که مي‌ترسد، در محبت به‌کمال نرسيده است
انجيل/ ترجم? هزار? نو (منبع: سايت ويكي پديا)

پاسخ مدير سايت:..وَآَتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (46مائدة) وبه عيسي انجيل داديم که در آن هدايت و نور وتصديق کننده ي تورات و هدايت واندرزي براي متقين بود(سوره ي مائدة-آيه ي 46)عليکم السلام پدربزرگ محترم.متشکرم از اينکه ايندفعه با القاب شيخ ،شيخ الاسلام و... خطاب نفرموديد.جملات زيبايي ارسال نموده ايد،از خداوند خواستارم که قدرت فهم را به ما عطا فرمايد و ما را متوجه اشتباهاتمان بنمايد،قبل از روزي که متوجه شدن ارزشي ندارد.وچنان محبتي ارزاني دارد که جز ترس از بريدن از محبوب، ترسي ديگر نماند.«پنجشنبه15فروردين1387ساعت 20:26:13»

نام:نيما«پنجشنبه9خرداد1387ساعت 9:26:52»

با سلام سوالي دارم كه ممنون ميشم پاسخ بدين.
در متن آيه 87 سوره مريم نسبت به آيه 123 سوره النسا و چندين
آيه ديگر نوعي تناقض ديده ميشود لطفا توضيح بدين.
با تشکر و امتنان

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام و رحمة الله...آيات:لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلَا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا (123)نساء---وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا (86) لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (87)مريم---اگر به آيات ديگرقرآن در مورد عهد خداوند با انسانها مراجعه کنيم، متوجه مي شويم که تنها عهدي که خداوند با انسانها دارد ،بندگي کردن و اعمال نيک داشتن است واين عهد هم دو طرفه است ،يعني اگر انسانها شکستند ، خداوند هم عهد شکني مي کند وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40بقره)پس مجرمين عهدي نگه نداشته اند که خداوند با آنها عهد داشته باشد.ودر آيات قبل همين سوره ي مريم، خداوند بر نداشتن عهد با ايشان تاکيد مي کند:أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآَيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا (77) أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (78) كَلَّا...(آيا از غيب اطلاع دارند يا نزد خداوند عهدي دارند، هرگزاينچنين نيست...)اما در اين آيه مي فرمايد: "مجرمين صاحب شفاعت نيستند مگر آنهايي که نزد رحمن عهد دارند"اين نوع استثنا دليل بر وجود مستثني منه نمي دهد و همانند اين آيه است:وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ:وارد بهشت نمي شوند تا اينکه شتر در سو راخ سوزن وارد شود.پس در واقع با گفتن مگر کسي که با خدا عهدي دارد بيشتر مجرمان را نااميد مي سازد زيرا مي دانند که هيچ کدام عهدشان را نگه نداشتند.اميدوارم که مطلب ذکر شده همان تناقض ظاهري مورد نظر جنابعالي باشد.«جمعه10خرداد1387ساعت 9:57:22»

نام:نيما«پنجشنبه9خرداد1387ساعت 16:39:6»

با سلام و تشکر از پاسخ گويي شما.
عرض به خدمت شما که برداشت من از آيي 87 سوره مريم اين بود که در روز قيامت و هنگام بازخواست هيچکس ياور کسي نيست و شفاعتي از هيچکس پذيرفته نخواهد شد مگر از کسي که از خداوند عهد دريافت کرده است که اين کسي که از خداوند عهدي را دريافت کرده است طبيعتا خود پيامبر(ص) است.
پس اگر خداوند استثنايي براي پيامبر در اين آيه قائل شده باشد در اين صورت با چندين آيه ديگر از جمله آيه 123 سوره نسا و به طور واضحتر درآيه 80 سوره التوبه تناقض دارد.
با سپاس فراوان لطفا راهنمايي کنيد.

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام و رحمة الله -اين برداشت شما يکي از دو وجه تفسيري اين آيه است ، زيرا در آيه" 87 مريم "استثنا را به دو جه تفسير نموده اند :1-استثناي متصل 2- استثناي منقطع و در پاسخ قبل وجه اول را مورد توجه قرار دادم که نظر برخي مفسرين از جمله ابن عطيه بر آنست، اما اگر استثناي منقطع باشد که اکثر مفسرين بر آنند ، در اينصورت "مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا " به صالحان و در رأس آنها پيامبران و فرشتگان بر مي گردد که در تفسير مورد نظر شما مي باشد.اگر يک نظر اجمالي به آيات شفاعت در قرآن داشته باشيم مي توانيم اين آيات را به سه دسته تقسيم کنيم:1-آياتي که شفاعت را رد مي کنند(48و123و254بقره)2- آياتي که شفاعت را اثبات مي کنند3-آياتي که شفاعت را به قيد رضايت خدا يا تنهاشفاعت آنهايي که فقط رضايت خدا را مد نظر دارند،اثبات مي کنند(26نجم-109طه-23سبأ).يکي از اصولي که ما در فقه و تفسير داريم اينست که هرگاه يک موضوع در دوجا مطرح شود و يکي مطلق و ديگري مقيد باشد،مطلق را بر مقيد حمل مي کنيم زيرا گفتن قيد و بندها در همه ي موارد بدور از بلاغت است وگرفتن مقيد ، گرفتن مطلق نيز مي باشد پس آيات دسته دوم زير قسمت سوم قرار گرفته وديگر مطرح نمي شود و اماجمع بين دسته اول و سوم:اگر توجه کنيم آياتي که شفاعت را رد مي کند، موضوعيتشان در مورد کساني است که رضايت خداوند در مورد آنها نمي باشد ومثال آن آيه 80 توبه و 124 نساء است که شما مطرح نموده ايد يا مي خواهند اين را برسانند که چون اصل رضايت خدا است وشفاعت مقربان درگاهش هم مقيد به رضايت اوست پس در واقع شفاعتي به آن صورت که در قيامت مهم باشد مطرح نيست و همه به خودش بر مي گردد:قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا(44زمر)پس همه ي اين آيات تاکيد بر اهميت کسب رضايت خداوند است و شفاعت در آيه ي( وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا (86) لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (87)تنها مي تواند شامل گنهکاراني باشد که اهل ايمان بوده و به سزاي اعمالشان در جهنم رسيده اند يا مورد بخشش ورضايت خداوندي قرار گرفته اند و حال به عنوان اکرامي براي مقربان اجازه ي شفاعت کردن داده شده است.موفق باشيد وعرض معذرت از اينکه به علت مشغله با تأخير پاسخ دادم.«دوشنبه13خرداد1387ساعت 18:40:30»

نام:نيما«دوشنبه13خرداد1387ساعت 18:34:38»

با سلام
روز پنج شنبه 9/3/87 سوالي پرسيدم الان 4روز گذشته و با توجه به اينکه سوالات قبلي رو حد اکثر يک روز بعد پاسخ مي دادين هنوز جواب منو ندادين منتظر جواب شما هستم.

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.با عرض معذرت.روز جمعه کامپيوترم به اينترنت وصل نمي شدويک دفعه هم پاسخ نوشتم و برق رفت و ...اين چند روز هم کمي مشغله ي گواهينامه رانندگي و شروع مکتبخانه ها دارم..ببخشيد.«دوشنبه13خرداد1387ساعت 20:26:49»

نام:نيما«چهارشنبه15خرداد1387ساعت 3:56:5»

با عرض سلام و خدا قوت و تشكر از پاسخ شما.
واما سوال:
اين درست است که بعضي آيات مربوط به يک زمان خاصي بودن مثلا آيه4 سوره محمد؟
و در مورد آيه104 سوره المائده آيا خداوند دينهاي قبل از اسلام که خودش فرستاد است را جهل ميداند؟

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام ورحمة الله-مخصوص بودن آيات به زمان خاص تعبير زيبايي نيست ،بلکه اجرايي بودن برخي آيات در شرايط خاص تعبير درست است ،يعني زماني که آن شرايط زمان نزول آن پيش آيد بار ديگر آن آيات اجرايي مي شود ،مثلا آيه ي 4 سوره محمد:اگر کفار بر مسلمانان چيره شوند و دست به جنگ و کشتار مسلمانان بزنند ،مسلمانان هم بايد با شدت برخورد کنند ،زيرا هيچ ذي شعوري اجازه نمي دهد دشمنش رها باشد تا وي را سلب وجودکند.آيه ي 104 سوره ي مائده هم در مورد اديان قبل از اسلام نيست بلکه اگر به آيه ي قبلش توجه فرماييد در مورد خرافاتي مي باشد که مشرکان انجام مي دادند و بدون هيچ اصلي پس از چندين نسل به اعتقاداتشان تبديل شده بود.ودين اسلام همواره از دينهاي قبل به نيکي ياد کرده و حتي اين دين را تصديق کننده ي اصول دينهاي قبل مي داند و فقط با آنچه به دروغ وارد اديان قبل کردند سر سازش ندارد.وفقکم الله.«چهارشنبه15خرداد1387ساعت 6:3:6»

نام:نيما«پنجشنبه16خرداد1387ساعت 21:11:6»

با سلام مجدد.
آيا کتاب جامعي وجود دارد كه تمام آياتي كه اجرايي بودنشان مربوط به شرليط خاصي است را تفكيك كرده باشد؟
و در مورد همين آيات برداشت درست اينه که مربوط به يک زمان خاص و تاريخ مصرفدار نيستند بلکه اجراي اين آيات در شرايط خاصي كه ممكن است پيش آيد عملي است؟
اما درمورد اينكه فرمودين اسلام همواره از دينهاي قبلي به نيكي ياد كرده ما در چندين آيه(از جمله آيه29 سوره التوبه) ميبينيم كه خداوند دستور كشتن اهل كتاب(يهود و نصاري) را در صورت نپذيرفتن اسلام صادر كرده؟
با تشکر فراوان.

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.اجراي تمامي احکام منوط به شرايط و مکان و زمان مناسب است حتي آنهايي که در ذهن ما به عنوان امور نيکيهاي ثابت مي باشد (به عنوان مثال راستگويي ،اگر در دست دشمن باشيم و با تهديد و فشار بخواهند اطلاعات از ما کسب کنند ، در اينجا راستگويي ما عين فساد و تباهي است)ودرک کردن اين مسئله را حکمت مي نامند وحکمت را استعدادهاي خدادادي ، با تفکر تدبر بالا مي توانند دريابند "يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (269بقرة) "و حکمت گمگشته اي است که در هر وادي بايد آن را جست وانتظار يافتن آن در يک کتاب ممکن نيست. پس براي درک بهتر آيات قرآن بايد به دقت وريزبيني تمام در آنها بنگريم و به نکات اصولي تفسير(رعايت قواعد اصيل لغت عرب،تفکر و تدبر،شناخت کافي در مورد ظرف زماني و مکاني نزول و...)توجه کافي داشته باشيم.-اگر اينطور که شما از آيه نتيجه گرفته ايد(دستور كشتن اهل كتاب در صورت نپذيرفتن اسلام ) باشد ،تناقضي در آيه وجود دارد که قابل توجيه نيست!!مطرح شدن بحث جزيه در اين آيه خود دال بر آن است که به اهل کتاب در سرزمينهاي اسلامي بايد امنيت واختيار ماندن بر آيينشان داده شود ودر مقابل اين خدمت از آنها هزينه ي مالي به نام جزيه گرفته شود پس اگر دستور كشتن اهل كتاب در صورت نپذيرفتن اسلام باشد ديگر جزيه معنا ندارد زيرا اهل کتابي در سرزمينهاي اسلامي باقي نمي ماند .واما تفسير درست آيه{قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (29)}:قاتلوا فعل امر از باب "فاعل يفاعل مفاعله "مي باشد و از معاني بارز اين باب"مشارکت " است يعني درگيري دو طرفه در فعل.وتفسير مطرح شده درست بود اگر آيه به اينصورت بود: اقتلوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآَخِرِ ...و هرگاه يک طرف نيرومند و طرف مقابل ياراي مقابله نداشته باشد وشروع کننده درگيري نباشد از"اقتلوا "استفاده مي شود همانند":اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ .پس اين آيه دستور به جنگيدن با اهل کتابي است که قدرت مقابله با مسلمانان داشته و تهديدي براي آنها هستند وبقيه ي اوصاف (عدم ايمان به خدا و قيامت وپايبند نبودن آنها به محرمات و دين خدا)دلائلي است که براي مسلمانان ذکر شده تا بدانند و قانع شوند که ماندگاري اين گروه بر اريکه ي قدرت تهديدي براي وجود مسلمانان است وبايد آنها را سلب قدرت نظامي نمايند تا انسانها در آزادي عقايد بسر برند.درآيات ديگر نيز اگر با دقت بررسي نماييد به همين نتيجه خواهيد رسيد.واما آياتي که خداوند از دينهاي قبلي به نيکي ياد کرده:نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ (3آل عمران) مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ... إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ...(44مائدة)وَقَفَّيْنَا عَلَى آَثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآَتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (46مائدة)-اما اگر انتظارمان از به نيکي ياد کردن از اديان قبل،به نيکي ياد کردن از همه ي اهل کتاب باشد صحيح نيست زيرا اکثريت آنها جز نامي از آن اديان براي خود باقي نگذاشتند.وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ (66مائدة)اما با اينحال بازهم ما از آن اقليتي که کتابشان را رعايت کردند به نيکي ياد مي کنيم:لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آَيَاتِ اللَّهِ آَنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ (113) يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ (114آل عمران)موفق باشيد و عرض معذرت از طولاني شدن پاسخ.«شنبه18خرداد1387ساعت 9:7:47»

نام:نيما«شنبه18خرداد1387ساعت 16:43:15»

سلام
در آيات متعددي نظير 29سوره التوبه ما شدت عمل را درفرمان خدا نسبت به کساني که ايمان نمي آورند مي بينيم.
اما درآيه12 سوره التغابن به وضوح بيان شده كه بر رسول ما جز تبليغ رسالت با بيان روشن تكليفي نخواهد بود.
آيا تبلغ رسالت با بياني روشن به معني حمله به طوايف و در ادامه کشورهاي همسايه بود؟
گيريم که سرزمين اسلامي بوده و اين طوايف به امر خدا بايد جزيه مي دادنداما كشورهاي ديگر كه جزء سرزمين هاي اسلامي نبودند كه در مقابل اينكه امنيت و اختيار ماندن بر آيينشان به آنها داده شده جزيه اي بپردازند و از طرفي با توجه به قدرت مسلمانان در آن دوران تحديدي براي آنها نبودند.
حال سوال من اين است که علت فتحها و به تعبيري تجاوز و كشتار مردم سرزمينهاي مجاور و دور دست تا به اسلام بگرايند (باتوجه به اين مطلب كه به هر سرزميني حمله شود مردم آن ديار با هر گرايش و مكتبي از كشور خود دفاع ميكنند) به استناد كدام يك از اين آيات است؟
و آيا هدايت مردم از راه ديپلماسي و گفتگو (آيه12 سوره الالتغابن) بهتر نبود؟
از اينکه سوالم طولاني شد ببخشيد براي واضح نوشتن گاهي بايد زياد نوشت.
با تشکر از حسن توجهتان.

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.در دين اسلام جنگ و شمشير تنها در مقابل کسي است که از طريق جنگ و شمشير درگير مي شود يا تهديد مي نمايد يا تجاوز مي کند و اگر دقيقا به آيات و سيرت نبوي توجه کنيم اين مسئله آشکار مي گردد و بيان مواردي همچون کفر و شرک و عقايد باطل مي تواند دلائل و سوائقي باشند که دشمنان را به سوي تعدي مي کشاند.که نظير آن در آيه ي 29 سوره توبه توضيح داده شد.پس تنها راه درست تغيير واصلاح عقايد،تبليغ عقايد در صلح و آرامش است و القاء عقائد از طريق فشار و زور باطل است.اما در جواب اين سوال:"آيا تبلغ رسالت با بياني روشن به معني حمله به طوايف و در ادامه کشورهاي همسايه بود؟"اگر کسي بگويد که در عصر نبوي براي تبليغ رسالت وتغيير عقايد دست به جنگ و خونريزي و کشور گشايي زده اند ،در اشتباه است و عصر نبوي و سيرت وي را در نيافته است، بلکه جنگهاي دوران پيامبر در چند گزينه تمام مي شود:1-زماني که دشمناني که توان نظامي داشتند به حقوق مسلمانان تجاوز کردند و يا عهدشکني نموده و مسلمانان براي باز پس گرفتن و مقابله بمثل ، به حرکت افتادند:مثال:جنگ بدر و سريه هاي قبل از آن،وفتح مکه ،غزوات بني قينقاع ،بني نظير بني قريظه و...-2-زماني که دشمنان حمله ور شدند يا خبر موثق از آماده شدن آنها براي حمله مي رسيد،مثال:جنگ احد ،خندق،تبوک ،حنين و...-3-جنگ براي آزاد سازي ملتها از بند ظلم و اسارت حکومتشان، که در عصر نبوي هيچ جنگي از اين نوع به نظرم نمي رسد زيرا مسلمانان در قدرتي نبودند که ديگر حکومتها برايشان تهديدي نباشند وشايد بتوان تا حدودي فتح مکه را به آن متمايل ساخت.ولي آياتي دال بر آن هست::وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا (75نساء)و بنظر مي رسد محور گفته ها بر همين نوع باشد:بايد توجه داشته باشيم که در واقع اين نوع جنگها براي رسيدن جوامع به آزادي عقائد و انسانها بوده و از آنجاکه پيروان دين خدا خود را متعلق به سرزمين خاص يا انسانهايي خاص نمي دانند ،زماني که انسانهايي به زير ظلم ستمگران باشند هرچند که براي آنها تهديدي نباشد ، خود را جداي از آنها نمي دانند و براي آزادي انسانيت مي کوشند و شکي نيست زماني که ملتي را از بند ظالمان رهاندند، براي نگهداري اين آزاديشان ،زمام امور حکومت را بدست ظالمان ديگر نمي دهند بلکه خود اين آزادي را نگهداري مي کنند.اما زماني که حکومتي به ملتش آزادي دهد و ظلم و ستم ننمايد حق تجاوز به او ندارند و صلحهاي بيشماري که بين مسلمانان و حکومتهاي غير مسلمان شکل گرفته، خود مبين اين أمر است.پس اسلام هدايت مردم را جز از راه ديپلماسي و گفتگو نمي پذيرد.وفقکم الله في فهم ما يحبه و يرضاه.«دوشنبه20خرداد1387ساعت 19:0:16»

نام:نيما«چهارشنبه22خرداد1387ساعت 0:59:21»

با سلام و تشكر
آيات سوره الاحزاب بيشتر آيات در مورد زنان پيامبر گفته شده
چرا با وجود اينکه در قرآن آمده که بيش از4 زن اختيار نکنيد خود پيامبر که الگو است بسيار بيش از اين زن داشت؟
چرا بايد پسر خوانده اش همسرش را طلاق دهد و پيامبر با او ازدواج کند؟
و منظور از کنيزاني که به غنيمت نصيب شديد ملک تو شد( آيه 50 الاحزاب) آيا اسيران جنگ است؟ و يا درآيه ديگري خطاب به مسلمانان آمده كه اگر توانايي ازدواج نداريد كنيزان خود را به همسري بگيريد.
آيا با اين کنيز كه به اسارت گرفته شده مثل ابزار برخورد نشده؟ويا با توجه به اينكه حكم خداوند است حق انتخابي براي كنيز باقي مي مانند؟
با تشكر از پاسخگويي شما.

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام -وعرض معذرت از اينکه به خاطر آماده سازي پست جديد پاسخ شما را به تأخير انداختم-1-بعضي أمور براي پيامبر خدا صلي الله عليه و سلم خاص مي باشد ومشخص و انگشت شمار است، پس اين موارد از زير اصل اسوه قرار دادن پيامبر خارج شده و مورد خاصي بر آن عام است واگر اختيار همسر در ذهن ما، مسئوليت پذيري وسرپرستي باشد اشکالي وارد نمي شود ،اما آنهايي که چنان کودن هستند که اختيار همسر را چيزي جز براوردن شهوت نمي دانند،اين مسئله رادرک نمي کنند ودر دل بيمارشان هر تعدد زوجاتي، أمري قبيح مي نماياند واگر به ازدواجهاي رسول توجه کنيم-سن همسرانش،عدم بکر بودن واهداف بلند..._در مي يابيم که اثري از شهوت پرستي در تعدد ازدواجهاي وي نمي توان يافت.-2-سوال شما ايراد دارد لطفا ابتدا قضيه ي طلاق زينب و ازدواج پيامبر با وي را مطالعه بفرماييد بعدا سوالتان را به صورت صحيح بنماييد تا اگر ايرادي باشد پاسخ گويم-3-بله بردگي براي اسيران جنگي است که توسط امير برحق مسلمين در مقابل متجاوزين، صورت گيرد و متجاوزين جنگي هم در اصل سزايشان قتل است و بردگي گرفتنشان راه نجاتي از آن ومرحمتي به ايشان،پس شکي نيست آنکه از قتل وي گذشت شده اختياراتي از وي گرفته شود.ضمنا کنيز جزء ملک صاحبش مي باشد و عقد ازدواج و حق انتخاب براي وي معنا ندارد.-از اينکه بنده را لايق سوالاتتان دانستيد متشکرم فقط خواهشمندم سوالتان را واضح و شفاف ايراد نماييدو قضاياي مربوط به سوالتان را از منابع صحيح ابتدا مطالعه نماييد و آنگاه سوال راجع به آن را مطرح نماييدزيرا لازمه ي سوال نمودن از اجزاي يک قضيه ،فهم و دريافتن اصل آن قضيه است.-
«پنجشنبه30خرداد1387ساعت 8:23:1»

نام:علی اشرفی«سه شنبه26شهريور1387ساعت 4:5:28»

من با كتك زدن مشكلي ندارم. (البته با كتك خوردن چرا )
در مجموع به نظرم كتك چيز منسوخي است و امروزه در موارد بسيار نادري به كار مي‏آيد.
اتفاقن خود اسلام هم چيز منسوخي است كه فقط بعضي چيزهايش در بعضي مواقع به كار مي‏آيد.

پاسخ مدير سايت:نه منسوخ بلکه مردود است جز در موارد خيلي نادر،خوب يکي از موارد نادر همين است....نمي دانم چه اسلامي نزد شما هست ؟شايد اسلامي که نزد شما وجود دارد اسلام شاخ و برگ بريده و لت و پار شده باشد که صدها انحرافات همراه آن به خوردتان داده اند، در اينصورت حق با شما است و اينگونه اسلامي جز خواري و ذلت چيز ديگري نيست.خالصا به قرآن روي آور ودر آن تفکري خالي از پيش ذهنيتها کن إن شاء الله مشکلتان حل خواهد گشت.... أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ...«چهارشنبه27شهريور1387ساعت 4:39:27»

نام:علی خردمند«جمعه6دي1387ساعت 3:38:15»

تاريخ مصرف اين حرفها گذشته قرن 21 هستيم قرن اتم برو دنبال دانش مشت نمونه خروار است پس از 1400 سال 54 كشور اسلامي هريك عقب مانده تر از ديگري يه زموني مردم سواد نداشتن آيه 34 نسا را براشون ترجمه ميكرديد بله كتك با شاخه هاي گندم

پاسخ مدير سايت:هر وقت تاريخ مصرف شما گذشت ،تاريخ مصرف اين حرفها هم مي گذره،نه 21 قرن اگر صد قرن هم بگذره بهترين قانون براي بشر قانوني هست كه خالق بشر تعيين بكنه...تا در موقعيت اين حرفها واقع نشدي نميدوني كه دواي تلخ هم گاهي مجبور مي شي بخوري.«شنبه7دي1387ساعت 4:39:46»

نام:مبارز در راه پروردگار يكتا«جمعه25بهمن1387ساعت 10:13:14»

ببين من وتو خيلي با هم فرق داريم چون من جزو نخبه هاي اين كشورم ولي تو کارداني کجا بود يادم رفت آها بندرکنگ رو داري مي گيري!!!!!پس هنوز خيلي مونده تا سرت بشه در ضمن من يه زنم وتو يه مرد که حق نداري از ديد خودت به همه مسائل نگاه کني!البته اين دليل نمي شه چون ما توي شهرمون(تهران)مردان زيادي رو داريم كه براي حق ما زن ها تلاش مي كنن و مرد هم هستن !به هر حال به اظهارنظرهاي تو پشت كوهي هم نياز نداريم وقسم به خدايي كه عدالت از ويژگي هاي اون هست روز پيروزي نزديكه و كافيه صبركني تا ببيني خداي راستين و يكتاي ما چگونه ظالمان را شكست خواهد داد.

پاسخ مدير سايت:زياد به خودت نناز.معمولا افراد خنگ خودشون را داناترين و نخبه مي دونند.تو زني يا مرد براي من فرق نمي كنه مهم اينه كه انسان بتونه از ديد فراتر از جنسيت خودش به واقعيات نگاه بكنه.به تهراني بودنت هم دلخوش نباش چون دود ماشينها بيشتر باعث خنگ شدنت ميشه!برات متأسفم كه به اين روز افتادي كه هيچ چي از مطلب من را حاليت نشده ، و فقط عنوان مطلب را خوندي.خدا شفاي عاجل بهت بده.«شنبه26بهمن1387ساعت 13:8:21»

نام:مبارز در راه پروردگار يكتا «جمعه25بهمن1387ساعت 14:6:4»

در ضمن سعي كن قدرت داشته باشي پيام مخالفت رو هم بذاري كه همه بتونن واقعيت رو ببينن حتي عيبي نداره كه مثلا !!يه پاسخ دندون شكن هم بهش اضافه كني حاضرم جوابت رو بارها بدم گرچه دلم نمي خواداصلا دوباره وارد اين وبلاگ بشم فقط به عنوان يه بنده جاهل مي بينمت كه حتما بايد متوجه بشه چون اين رسالت ما آدم هاست .نه؟

پاسخ مدير سايت:پيام مخالفي كه ركيك نباشه حذف نمي كنم، نمي خواهي وارد نشو...«يکشنبه27بهمن1387ساعت 6:4:50»

نام:علی«سه شنبه29بهمن1387ساعت 11:45:24»

سلام با تشكر از مطالب خوبتان اميد وارم خداوند مشكل من را هم رفع كند

نام:میلاد«سه شنبه15ارديبهشت1388ساعت 2:31:8»

سلام دوست عزيز:
موضوع اين پست شما دقيقا مطلبي است که مورد بحث من و دوستانم است. و البته بنده ناچيز به عنوان منتقد به اين آيات و دوستانم مدافع آن بحث مي کرديم. که البته نظرات دوستانم تا حدودي نزديک نظر شما بود. ولي موضوعي که شما در انتهاي مطلب مطرح مي فرماييد که به علت اين که زن قدرت زدن مرد را ندارد و خداوند تنبيه مرد را روز قيامت موکول کرده و به ايشان بدترين عذابها را بشارت مي دهد. حال سوالي که براي من مطرح مي باشد اين است که چرا خداوند زنان را نيز مانند مردان به عذاب جهنم تحديد نمي کند و به مردان اجازه مي دهد تا زنان را تنبيح بدني کنند . تصور کنيد در کلاسي معلم به علي اين اختيار را بدهد که در صورت بر هم زدن نظم کلاس توسط ديگر دانش آموزان آنها را تنبيح کند و علي اگر نظم کلاس را به هم زد عيبي ندارد آخر سال او را تنبيح خواهم کرد. اگر شما در اين کلاس با شيد آيا به عدالت معلم و درايت او شک نمي کنيد؟

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام برادر گرامي.دقت نماييد كه مثالي كه شما زده ايد با اين قضيه كمي تفاوت دارد. اگر در همين مثال شما معلم، علي را كه نيرومندتر از بقيه است مأمور ايجاد نظم در كلاس كند و به او اختيار دهد اگر كسي نظم بر هم زد تنبيه مشخص و متعارفي نمايد ولي اگر خودش از حد تجاوز نمود او را تنبيه مي نمايد هيچ اشكالي ندارد.اما مقايسه تعليق تنبيه به آينده از طرف معلم با خداوند فرق مي كند زيرا اولا وعده ي خداوند قطعا محقق مي شود و راه فراري از آن نيست و ثانيا سنت خداوندي بر اين است كه اين دنيا را محل جزا قرار نداده است اگرچه مواردي پيش مي آيد كه در همين دنيا هم عقوبتي مي دهد ،اما معلم هيچ دليلي ندارد كه تنبيه را به آينده موكول كند. ثالثا خداوند در اين دنيا نمي خواهد با معاقبه ي افراد راه شر را كاملامسدود نمايد بلكه اين دنيا را محل تاخت و تاز خير و شر قرار داده است، اما در مورد معلم و كلاس اين مسئله صدق نمي نمايد.«سه شنبه15ارديبهشت1388ساعت 3:41:15»

نام:انسان«دوشنبه4خرداد1388ساعت 0:35:36»

واقعا برايه خودم متاسفم كه صبح اول صبح از وبلاگ شما بازديد كردم
چرا برايه خودتون اراجيف مي بافيد ؟ كجاي قرآن گفته كه مرد مي تواند زنش را بزند ؟؟؟؟؟ جمع كن اين مسخره بازيها رو آقا . برايه خودتون ترجمه مي كنيد و به خورد مردم ميديد كه چي ؟؟؟

پاسخ مدير سايت:بهتره اول صبح از هواي آزاد استفاده كنيد، تو اتاق پشت كامپيوتر نشستن باعث ميشه كله تون كار نكنه و مطلب را برعكس بفهمين...«دوشنبه4خرداد1388ساعت 9:46:34»

نام:سارا«سه شنبه27مرداد1388ساعت 17:14:4»

شما گفتيد كه : "واضربوهن" بيشتر جنبه ي تهديدي دارد و آخرين مرحله براي جلوگيري از پاشيدن يک خانواده است.فكر نميكنيد اگر يك مردي همسرشو كتك بزنه اولين كاري كه اون زن ميكنه درخواست طلاقه؟من به عنوان يك زن اگر همسرم اين كارو بكنه اگر هم زورم بهش نرسه حتمان با يه وسيله مثل يه ميله و يا يه چيز ديگه حسابشو ميرسم و بعدشم ازش جدا ميشم و ديگه حاظر نيستم باهاش زندگي كنم .هر انسان بزرگسالي جلوي زور ساكت نميشينه.و اينكه شما اينو با تنبيه دانش آموز مقايسه ميكنيد مگه زن بچه است كه با كتك حرف گوش كنه؟

پاسخ مدير سايت:نه هر زني بچه نسيت كه بخواد زندگي خودش را به اين مرحله برسانه ، و اين آيه هم در مورد هر زني نيست اشتباه نكنيد.اما اگه زني بچگي بكنه و با لجبازي و سر به هوايي كاري بكنه كه مرد نتونه تحمل بكنه و در شرف طلاق دادن باشه اما زن متوجه نباشه كه اينقدر اوضاع وخيمه، آيا بهتره مرد طلاق بده يا اينكه آخرين راه متوجه سازي يك انسان غافل را هم امتحان بكنه؟ البته تصور نكن كه كتك زدن به معني له و لورده كردن هست بلكه به كمترين اشاره ي بدني كه ايجاد درد بكنه و فرد متوجه بشه هم زدن گفته مي شه.«يکشنبه1شهريور1388ساعت 17:53:1»

نام:ارش«پنجشنبه5آذر1388ساعت 3:55:32»

دوستان حتما بخوانند!!!
در باب زدن زن در قران:
در بسياري از ترجمه هاي قرآن، لغت ضربوهن در اين آيه به صورت همسران خود را کتک بزنيد ترجمه شده است. اين لغت علاوه بر ابن به معني ترک کردن و رفتن نيز مي باشد.
مثلا در چند جاي قرآن ضربوا في الارض به معني به سفر رفتن يا بيرون شدن آمده است. بحثهاي بسياري در مورد ترجمه اين آيه بين عرب زبانها و غيره مطرح شده است و هنوز ادامه دارد.
در اينجا با توجه به اين موضوع و همچنين با در نظر گرفتن آيه قبل و بعد از اين آيه، ترجمه اصلي به صورت اصلاح شده ترک کردن صحيح است. در آيه بعد آمده که اگر از جدايي بين خود بيم داريد بين خود داور تعيين کنيد. اين در صورتي که هدف کتک زدن زن باشد اصلا منطقي به نظر نمي رسد. بلکه با ترجمه خارج شدن و ترک کردن تطابق دارد.
چنان که وقتى ميان پيامبر و همسرانش اختلاف پيش آمد و اينان به نصيحت رسول خدا عمل نکردند، پيامبر براى يک ماه از آنان جدا شد و به مکانى به نام “مشربه” رفت و از زن و خانه دورى گزيد. پيامبر هيچ‌گونه آزار جسمانى به آنان نرسانده، کتک‌شان نزد و تحقير و سرزنش‌شان نکرد. اگر زدن و آزار جسمى و روحى خواسته خدا و راه حلى ثمربخش بود، پيامبر نخستين کسى بود که به دستور خدا عمل مى‌کرد اما کسى را نزد و بدان اجازه يا دستور نداد.
يعني ترجمه صحيح ميشود:
مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج ميكنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى‏كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‏ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را ترك كنيد پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خدا والاى بزرگ است
نظر شما چيست؟
به نظرم بهتره ترجمه را عوض کني!

پاسخ مدير سايت:سخن قابل تأمل و منطقي بود و به حقيقت نزديكتر است، منتها بنده متني را كه قبلا ارسال نموده ام تغيير نميدهم ، باشد مطالعه كنندگان محترم به قسمت نظرات هم مراجعه نمايند ومتوجه نظرات ارزشمند شما را ببينند و لغزشهايي كه در متون بنده رخ داده را اينگونه منطقي و زيبا گوشزد نمايند.«شنبه7آذر1388ساعت 4:54:58»

نام:گلی«چهارشنبه11آذر1388ساعت 21:55:52»

سلام من در خارج زندگي مي كنم و به دين اسلام اعتقاد دارم ولي مشكل اينه كه در اينجا مثلا در دانشگاه ما دو نفر داشتيم كه روسري مي پوشيدند و اخراج شدند و بعد مدتي باز اومدن ولي همه به ديده ي بدي به انها نگاه مي كنند به نظر شما اگر من بي حجاب باشم كما اينكه چاره اي هم ندارم عيبي داره ؟ من بايد چي كار كنم ؟
ممنون

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.يك مسلمان تاجايي كه مي تواند بايد دستورات دين را در كنار هم جمع نمايد و انجام دهد ولي اگر جايي پيش آمد كه چاره اي جز انتخاب افضل برايش نماند بايد خوبتر را انتخاب نمايد و از خوب موقتا صرفنظرنمايد.بين علم آموزي و حجاب هم شكي نيست كه علم آموزي افضل است و اگر واقعا برايتان جمع اين دو ممكن نيست حجابتان را رها نماييد و از علم فاصله نگيريد.«پنجشنبه19آذر1388ساعت 6:56:27»

نام:اناهیتا«دوشنبه16آذر1388ساعت 12:27:1»

من متاسفم اينا يعني حقوق يه حيوون

نام:ارش«دوشنبه17خرداد1389ساعت 22:4:10»

سلام دوست عزيز
در قسمتي از سايت نوشتيد که قوانيني که خدا براي انسان تعيين ميکند چون خالق جهان است پس بهترين قانون است
حرف شما صحيح است ولي پروردگار اين قوانين(قوانين اجتماعي نه ساير) را براي قومي در 1400سال پيش فرستاده و نمي توانسته قوانيني مافوق توانايي انها بدهد.
در نتيجه اجراي اين قوانين در حال حاضر غيرمنطقي است و بايد قوانيني
مدني که توسط يک حقوق دان نه يک روحاني نوشته شده را اجرا کنيم.
با غير ديني (سکولار کردن) قوانين به حقوقي منطقي و متعادل براي انسان قرن 21 نه قرن 7 برسيم.
قوانيني بدون تبعيض.
تنها راه نجات همين است.
اجراي قوانين ديني در عصر امروز ارتجاع است.
پيامبر مي فرمايد:
سنتهاي خود را به جوانان تحميل نکنيد زيرا انها براي نسلي ديگر افريده شده اند.
ببخشيد طولاني شد.
موفق باشي.

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.قوانين خداوندي به صورت كلي مي باشد و جا براي تطابق حقوقدانان كاملا باز است ،اگر قوانين فقها را با قوانين محض خداوندي يكي ندانيم هيچ مشكلي ژيش نمي آيد و در واقع در گذشته فقها همان حقوقدانان آن عصرها بودند كه قوانيني مناسب براي جامعه ي زمانشان در راستاي كليات خداوندي بيان نمودندپ، امروزه هم هيچ اشكالي ندارد كه حقوقدانان قوانيني مناسب زمانمان در راستاي اهداف و كلياتي كه خداوند مي خواهد بيان نمايند.ضمنا حديثي كه ذكر نموديد اگر اسناد معتبري دارد بيان نماييد بنده هيچ اعتقادي به حديث بدون ذكر اسناد صحيح ندارم.«يکشنبه23خرداد1389ساعت 7:49:17»

نام:مسعود«يکشنبه23خرداد1389ساعت 16:30:39»

سلام حاج آقا
اين چه فرمايشي است ؟ اين چه تفسيري است ؟چرا اينقدر در مقابل سوال ديگران زود عصباني ميشويد؟ قدر فهم من وامثال من از قران اگرنگوييم بيشتر كمتر هم نيست لطفاً آيات بعدي را اولاً به خوبي بخوانيد وسپس ترجمه وبعد تفسير. همان آيه شريفه كه خداوند مي فرمايد در درجه آخر با همسرت هم بستر نشو!!!!
قران براي تمام اعصار وقرون است نه براي يك عصر وقرن . پس ادراك من شايد درست تر از شما باشد :
وجه يا وجوه افتراق زن با مرد در چيست كه مرد بايد آمرانه برخورد كند؟
افسوس كه فرصت بيشتر نوشتن ندارم
اما از شما مي خواهم اولاً : در مطالعات خود كمي دقت كنيد وحب وبغض ديني هم نداشته باشيد ثانياً : ادامه تحصيل بدهيد بلكه تفضلي شود

نام:سارا«شنبه23مرداد1389ساعت 4:20:28»

براي خودم متاسفم كه دخترم من ديگه نماز نميخونم خداي اگه پسر بودم ختما اين كارو ميكردم پسرا قدر خودشونو بدونن

پاسخ مدير سايت:مطمئن باش خداوند در امور أخروي بين بندگانش تبعيض غير اختياري قرار نمي دهد،اگر يك خوبي براي شما ميسر نيست خوبيهاي ديگر كه مي توانيد انجام دهيد..«يکشنبه24مرداد1389ساعت 7:46:14»

نام:محمد«جمعه26شهريور1389ساعت 0:0:33»

سلام. برخي چقدر بي ادبند، مگه اينجا دنياي آزاد اطلاعات نيست، پس چرا يه سري علاقه به تخته کردن دارند! خوب خودشون بساطشون رو يه جاي ديگه پهن کنند!
ضمناً يه يارويي خودش رو نخبه دونسته بود، فقط مي گم که اگه نخبه بوودي تو بوق و کرنا نمي کردي، ضمناً‌ از مطالب تون هم تشکر مي کنم، هر چند جاي مطالعه هميشه هست.

نام:مرضية«جمعه9مهر1389ساعت 20:1:34»

سلام اولين باره که وارد وبلاگتون ميشم مطالبوخوندم راستش بر خلاف بقيه دوستان خيلي خوشم اومدنظرات رو که خوندم فقط تعجب کردم اما الان تنم از ترس لرزيد/متاسفم که بعضيهابه دانا بودن خداشک دارن!!بنظر من اين تفسير بجاست چون دختراي الان انقدر لوس ونازنازي بار اومدن که فقط باکتک بايد حرف حاليشون کرد!!!من خودم يه دخترم اما با يه سيلي هيچوقت از همسرم طلاق نميگيرم واسه همين گفتم دختراي الانه لوسن/راستي نويسنده عزيز از جوابهاي محشر ودندانشکنتون کيف کردم.موفق باشيد

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.نه اينطوري هم نيست اكثر زنان امروزي عاقلند و علم ودانشي دارند كه خانوادشون را به اين ورطه نكشونن، اين آيات در موارد خيلي نادر شايد راه حل باشد همانطوري كه يك دارو ممكن است براي هزاران نفر غير مفيد و براي يكي در مقطعي مشخص و با شرايطي مشخص مفيد واقع شود.«جمعه16مهر1389ساعت 2:23:18»

نام:مرضية«شنبه10مهر1389ساعت 8:26:3»

بازم سلام
ببخشيد يه سوال داشتم:توي يک حديثي خوندم که "بهترين شما کسيست که با همسرش مهربان باشد و به صورت او نزند(سيلي زدن)...اما الان بيشترمردا فقط تو صورت زنشون سيلي ميزنن!!!يعني بعبارتي تنها ابزار کتکشون سيلي زدنه!!نه چيزايي که شما در تفسير گفتيد!!!سوال2:آيافقط مردان ميتونن زنشونو بزنند؟راستش نميخام زود قضاوت کنم امااگر اينطور باشه که بي انصافيه!!من 18 سالمه راستش آدم لوسي هم نيستم ميخام بدونم زن درچه مواقعي حق داره سيلي تو گوش شوهرش بزنه؟؟؟منتظر جوابتون ميمونم/ممنون که سوالمو ميخونين!!!!!!!!!!!!!!

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.بله كاملا درست است اصل بر مهرباني و محبت است همانگونه كه اصل بر آنست كه همه ي مردم سالم باشند و مريض و مصرف كننده ي دارو نباشند آيه ي و عاشروهن بالمعروف و با همسرانتان به نيكي زندگي كنيد اصل است و كسي بر طبق اين آيه حق هيچگونه كتك زدن همسر يا هرگونه رفتار بدي كردن ندارد ولي بايد بدانيم كه هميشه استثاهايي وجود دارد و لي نبايد ان استثناها را دليل كارمان قرار دهيم و هميشه سعي كنيم كه از اسثنا بودن بپرهيزيم زيرا هركس استثنا شد به آتش و گمراهي راهش نزديكتر است.«جمعه16مهر1389ساعت 8:43:50»

نام:ثنا«شنبه15آبان1389ساعت 17:35:52»

سلام
سوالم اينه که واقعا تقصير اين همه برداشت اشتباه و گم شدن ارزش واقعي زن در جامعه کيه؟
کاري ندارم به اينکه تفتيش کنين که پيامبر تو فلان وقت از زندگيش با زنش چيکارکرد!!!!!!!!!
سوالم اينه که آيا اسلامش تحريف شده يا واقعا اينجوري واسه زنها ارزش قايل بود! آيا توي دين اون هم زن موجودي بود که صرفا واسه مردها خلق شده ؟ يا اينکه يه مخلوق مستقليه که حق زندگي و لذت بردن از زندگي داره؟
دلم گرفته از منبرهايي که از اول تاريخ تا الان همش شدن دفاع از حق مرد و بزرگ کردن مرد و.....
آيا خود شما ،حتي يکبار هم که شده تو يکي از اون مجالس پرمشتريتون از زنان دفاع کردين؟........
آيا تو مخ مشتري هاي مردتون کردين که زن چجور مخلوقيه؟
اصلا خود شما اون باور ته ته هاي قلبون چيه؟
زن اون نازک و نازک طبعيه که علي(ع) گفتشون، ريحانه!!!!!!!
زن اون چراغيه که خونه رو گرم و روشن ميکنه!!!!!
هموني که محبت رو ياد بچه هاش ميده!!!!!
هموني کگه بهشت و ...............
اما نه! زن اون کيسه بوکسيه که خدا خلقش کرده تا مرد باهاش به آرامش برسه! کسي که مردها با هاش نياز جنسي شون رو برطرف کنن(که البته بنازم به مردهاي اين زمونه و نيازشون که با يکي و دوتا زن برطرف نميشه)!!!!
زن اون کنيزيه که خدا خلقبش کرده که خونه مرد رو آب و جارو کنه و غذاشو بپزه تا مردش توي آرامش و آسايش باشه!
آره زن اون چيزيه که خدا خلقش کرده که در کل مردش تو آسايش باشه!
شما هيچ وقت نميتونيد من و امسال من رو درک کنيد!
چرا بايد قاضي براي زني که شکايتش رو پيشش برده که مردش زندگيشو جهنم کرده و ازش درخواست کمک داره که حداقل حکم طلاقش رو بده، طرف مرد درمياد و فقط مثلا ديه مي نويسه!
چرا دادگاههاي اروپايي خيلي بيشتر از شما مسلمونا از خانواده و حقوقشون طرفداري مي کنن؟
باباي خود من از اون پاي منبر نشين هاس که..........
رفيقهاشم از خودش بدتر!
همشون دو زنه، اون هم چه جورش....
بابام خودش ادعا ميکنه که حتي يکبار نماز شبش قضا نشده اونقت....
نميدونم چرا اون همه نماز مماز و روزه حتي يه اتم هم نتونسته به خدا نزديکش کنه. حالا جدا بي شوخي علتش چي مي تونه باشه؟
بچه که بودم هر وقت با اون مقايسه ميکردم از نماز و مسلموني بدم ميومد. آخه اون همه کاراشو به اسم اسلام در ميکنه. زدن رو حق مسلم خودش ميدونه. البته شما سوسول تشريف داريد و نميدونين منظورم از زدن چيه..........زدن باباي مسلمون من شکستن شش تا کاسه يکجا رو سر مادرمه....70 ، 80 ضربه کمربند يکريز زير پاي مادرمه.......پرت کردت کتري و قابلمه داغ از رو اجاق گاز به سمت مادرمه......شکستن ميز ناهار خوري و همه ظرف و ظروف رو سر اون بيچاره اس..........داد و فرياد و بي حيايي هاش توي خيابونه که يه وقت چشم وا ميکني يبيني 200 تا ماشين نگه داشتن ببينن که چي شده و چه قتلي اتفاق افتاده؟! که چي ، هيچي، زنم چرا واسه مادر شوهرش آبگوشت نذاشته، گوشت نداشتيم که نداشتيم . مي خواستي بري قرض کني و بخري!!!!!!!!!!!!
اون وقت تو دختر با آبرويي که نمي توني سرتو تو کوچه بالا کني، فکرت اينه که چقدر از آدمهاي دنيا دلت گرفته اس. چون هيچ قانوني واسه رهايي تو و مادرت ، ننوشتن. فکرت اينه که عجب دنياي پستي! چه محکوميت خسته کننده داري تو واسه زندگي!
اون وقت تنها چيزي که رو لبت مياد اينه که اللهم عجل لوليک الفرج!!!

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.مشكل خانوادگي و بد اخلاقي پدرت ، تقصير اسلام نيست، اسلام ما اينه كه پيامبر گفته خيركم خيركم لأهله : بهترين شما كسي است كه با همسرش رفتار بهتري داشته باشد. ظاهرا شما اشتباهي گرفتي ما هرگز از خدا نمي خواهم كه ظهور مهدي را به تعجيل بيندازد زيرا وي از نشانه هاي قيامت است و ما براي وقوع قيامت عجله اي ندارم.«جمعه21آبان1389ساعت 1:36:54»

نام:بهمن محمدی«پنجشنبه22ارديبهشت1390ساعت 9:48:51»

به نظرم بهتره بري يه جايي مغزت رو شستشو بدي چون نصيحت کردن امثال شما فايده اي نداره . البته اگه خواستي زنت رو کتک بزني خب بزن چرا به ما حيوانيت را تلقين مي کني برادر ؟

پاسخ مدير سايت:متأسفم كه مغز كوچكت نتوانسته مطلب را درك كند، بنده اجازه نميدهم يك پر كاه همسرم را بيازارد ، چه برسد به اين حرفها.«چهارشنبه18خرداد1390ساعت 10:0:11»

نام:بن ماجد«يکشنبه6آذر1390ساعت 1:25:37»

متشکرم
و معني ترک کردن را از ضرب به مشامم مي آيد
حتي عده ي کثيري از سني مذهب ها هم آن را به همين معنا دانسته اند

پاسخ مدير سايت:سلامت باشي.خدا داناتر است ، شايد اين چنين باشد.«شنبه24دي1390ساعت 4:19:22»

نام:علی فریدی«دوشنبه10بهمن1390ساعت 20:49:4»

اين همه بحث نداره که يا قرآن تحريف شده يا از اول براي زن ارزش قائل نبوده آيه هم واضح واضح اينقد پيچوندنو تفسير نداره....

پاسخ مدير سايت:وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ... و حقيقت را از جانب پروردگارتان بگوييد. پس هر كس مي خواهد آزاد است نسبت به آن ايمان بياورد و هر كس مي خواهد آزاد است نسبت به آن كفر ورزد...«يکشنبه12شهريور1391ساعت 4:31:17»

نام:توسری خور«جمعه4فروردين1391ساعت 7:59:32»

باسلام من يه زن 20 سالم که در18سالگيم ازدواج کردم البته به اجبارعاشق درس بودم بااستعدادخيلي بالاجزءنخبه هااماحالادرس تمام شددقيقاانگاردارم توي سلول انفرادي زندگي ميکنم باهيچکس رفتوآمدندارم حتي تواين دوسال خانوادمونديدم هرکي منوديده عاشقم شده همه دوسم دارن وواسم احترام قائلندمن اون دخترظريف ومهربون حالاهرروزصورتم ديدنيترازديروزه اتفاقاالان يه چشمم ازبس ورم کرده نميبينه گونه مم شکسته دوبارخفه ام کرده درحال جون دادن باآب ريختن توصورتم بهوشم آورده باچاقوسوزوندتم تمام بدنم باسگک کمربندش جاي پارگيه يه باردنده موشکسته و...ازنظرروحي ارزوي مرگ ميکنم ودارم افسردگي ميگيرم لطفاموعظه نکنيدچون تابحال درشرايط من نبوديد درضمن مرضيه جان که هم اسميم شماهنوزواردزندگي نشدي گيريه ...نيافتادي خواهرگلم بخاطرخودت ميگم درانتخاب همسرببين بااطرافيانش چطوررفتارميکنه اگه دست بزن داشت واسه هميشه بدون هيچ فکري ازمغزتم بيرونش کن خوبه که مرداي بادرکوشعوري هم هست دارم به طلاق فکرميکنم بااينکه خيلي دوسش دارم چون حتي امنيت جاني ندارم ودلم ميخوادبرم دنبال آرزوهام وجايي که بهم احترام گذاشته بشه نه اينکه بافحش صدام کنن شمااگه خداروميشناسيدقضاوت کنيدببخشيدکه طولاني شدخيلي دلم پره آخه بهترين سالاي عمرم هدررفت وحالابايددراوج جواني توي اين جامعه اي که فقرفرهنگي بيدادميکنه بايديه زن مطلقه بشم

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.خداوند هرگز اجازه ظلم نمودن به همسر را نداده است اگر اميدي به زندگي سالم با همسرتان نداريد جدا شويد و وبا تنگ نظري به آينده نگاه نكنيد خداوند در قران وعده ياري و گشايش داده است ان شاء الله زندگي بهتري نصيبتان ميكند.سوره طلاق را بخوانيد: وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا : و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد و از جايى كه حسابش را نمى‏كند به او روزى مى‏رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است‏خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏اى مقرر كرده است .«سه شنبه17مرداد1391ساعت 9:58:17»

نام:علی«سه شنبه22فروردين1391ساعت 6:1:45»

کاملا واضححه که زن پست تر از مرد،اين انديشه جاي در ميان انسان نداره

نام:یه دختر«شنبه4شهريور1391ساعت 13:17:19»

سلام آقاي نويسنده .تو پيام قبلي نوشتم انقدر با تندي برخورد نکن.اعصاب نداري مجبور نيستي جواب بدي.ديدم جواب اون بنده خدا"انسان"رو چجوري داده بودي!!به جاي اين حرفا بايد دليل قانع کننده براش مياوردي.منتظرم ببينم چي جواب ميدي شايدم حذفش کني نميدونم اما منتظرم

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام. متوجه منظور شما نشدم.«يکشنبه12شهريور1391ساعت 1:52:47»

نام:یه دختر«شنبه4شهريور1391ساعت 23:10:22»

سلام به نظرم آرش درست ميگه و من باهاش کاملا موافقم(منظورم نظرات صفحه اول است بقيه رو نخوندم)من خودم نماز ميخونم و ميدونم که خدا هيچ برتري بين مرد و زن قرار نداده.واقعا براي پدر ثنا متاسفم که زنش رو کتک ميزنه.به نظر من مسلمون نيست.درضمن آقاي نويسنده ميشه انقدر تند و تيز جواب ندي و يککم باآرامش و مهربوني صحبت کني؟

ولي از زحماتت و اين که مطلب رو گذاشتي ممنون

نام:یه دختر«شنبه4شهريور1391ساعت 23:30:2»

سلام درضمن يادم رفت بگم واقعا خوشحالم از اينکه هنوز هم کساني هستند که براي دينشون ارزش قائل اند و دنبال جواب سوال هاشون ميگردن وتا از درستي اون باخبر نشن به زبون نميارن مثل آرش.ممنون که تحقيق کردي در مورد معني اون کلمه که معني ترک کردن ميده

نام:یه دختر«يکشنبه5شهريور1391ساعت 3:16:48»

سلام ديدم آقاي نيما دارند از شما سوال ميپرسند گفتم من هم سوالاتم رو بپرسم.سوال:دوست دارم تمام اطرافيانم هدايت شده باشند.اما نميدونم چيکار بايد بکنم. همه ميگن با مهرباني حرف بزن و نصيحت کن اما من نميتونم.به اين دليل که 1ميدونم تو اين دوره زمونه حرف اثر نداره2چون 14سالم بيشتر نيست مسخرم ميکنن و فکر ميکنن چون سنم کمه حتما عقل ندارمو خام حرفاي آخوندا شدم.
براي همين دوست دارم از راههاي غير مستقيم وارد بشم يعني بدون اينکه طرف خودش بفهمه صحبت رو به جاهايي بکشونيم و يه جور شستشوي مغذي بدم.کلمه ي شستشوي مغذي درست باشه.يعني دوست دارم طرز فکرشونو عوض کنم.تاحالا انجامش ندادم 1به خاطر اينکه جراتش رو ندارم و فکرميکنم شايد نتونم موفق شم2به خاطر اينکه فکر ميکنم کارم زياد درست نباشه ميدوني چرا؟آخه شيوهي پيامبر(ص)اينجوري نبوده.
ببخشيد زياد شد اما حرف دلمو زدم
لطفا قبل از اينکه بخوام تصميمم رد عملي کنم راهنمايي ام کنيد
خيلي ممنون

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.نيت خير خواهانه شما قابل تحسين و ان شاء الله مأجور است. به اندازه توانايي خود در راه ارشاد ديگران تلاش نماييد و البته انتظار نداشته باشيد كه همه از حرف هاي شما بهره مند شوند زيرا حتي حرفهاي پيامبران خدا هم مورد قبول همه ي اطرافيانشان واقع نشده است، البته نا اميدي از پذيرش ديگران هم اشتباه است بلكه بايد حرف حق را گفت. چه بپذيرند چه نژذيرند پاداش شما نزد خداوند محفوظ است.رعايت حكمت در رفتار هم بسيار نيكوست.«سه شنبه7شهريور1391ساعت 8:42:11»

نام:طیبه«دوشنبه6شهريور1391ساعت 12:2:52»

با سلام من ازاين جوابي كه داديد واقعا متشكرم.
راستش يكي از نزديكان من جديدا اظهار ميكنه كه بي دين شده ووقتي كه باهم بحث ميكرديم همين موضوع روهم عنوان كرد كه من بدنبال جواب مناسبي بودم و البته زياد تو صفحات ديگه كه خوندم قانع نشدم تا اين صفحه رو خوندم و اين صفحه را بيشتر توضيحات اخرشوكه دادين را براش فرستادم تا بخونه .
البته اين شخص چن تا كتاب هم برام ايميل كرده كه جرات نكردم بخونم چون من سطح اطلاعاتي بالايي ندارم متاسفانه!!
ميخواستم بپرسم شما ميتونيد تو اين مسئله بهم كمك كنيد

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.بيشتر اين ايرادها به قيچي كردن سخن از موضوعش برمي گردد مثلا شخصي كه راه تنفسش از بيني و دهان مسدود است و در حال جان دادن است بايد گلويش را پاره كنيم تا او را نجات دهيم.حال شخص مغرضي مي تواند تكه آخر كلام را قيچي كند و بگويد فلاني پاره كردن گلوي انسانها را عملي شايسته مي داند!«يکشنبه12شهريور1391ساعت 3:7:48»

نام:یه دختر«دوشنبه6شهريور1391ساعت 16:11:1»

سلام چرا سوال منو جواب نداديد و پيام هامو نذاشتيد که بقيه هم بخونند؟من دو روز پيش نظر دادم و اون موقع 45 تا بودن در حالي کع الان 49تاست.پس يعني مال بقيه رو خونديد اما مال منو نه.اي نامرد!

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.بخشيدن از شماست،بعضي وقتها فرصت تنگ است و پس از پاسخ دادن چند نظر مجبور مي شوم كامپيوتر را رها كنم.«شنبه11شهريور1391ساعت 17:31:22»

نام:علیرضا«جمعه10شهريور1391ساعت 0:10:40»

سلام
فکرنميکنيدمسئله ي تنبيه بدني دانش آموز در مدارس قرن هاست که مردودشده.مگرميشوديک دانش آموزبي علاقه به تحصيل رو با تنبيه علاقه مند کرد.کدوم يک از پدرانومادران ما خاطره ي خوش از تنبيه معلمانشان دارند؟!!!هرچه درخاطره هاست خشم ونفرت بچه هاي ديروز است نه چيز ديگري.طرح چنين مثالي به کل غلط است چه برسد به تشبيه آن به کتک زدن مردان!!!درقسمتي از نوشته هاتون درباره ي نحوه ي تنبيه درمحله ي سوم گفته بوديد تنبيه بايد بدون شدت باشد.وهمچنين در صحبتاي آقاي قرائتي که گفته بودند تنبيه با مسواک باشد بهتر است. آخه شما کدوم مرد ايروني رو ميشناسيد که موقع عصبانيت سراغ مسواک برود يا سعي کندوقتي عصباني ميشود به آرامي کتک بزند؟!!!به نطر من تنبيه زنان چه درمرحله ي اول باشد چه در مرحله ي صدم بايد دليلش شفاف سازي شود.که من هربار اين آيه را خواندم دليل روشني براي آن نيافته ام لطفامسئله ي انحراف زنان از مسير خانواده رو که به نظرشما سندي براي تنبيه زنان است بيشتر تحليل کنيد.متشکرم.

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.گفته شما كاملا منطقي است و تنبيه جايي در يك زندگي سالم زناشويي ندارد. ولي براي يك زندگي مشترك كه مرحله آخر مرگ را مي پيمايد آيا جا ندارد به عنوان شوكي باشد تا شايد خطر مرگ را احساس كنند وبار ديگر از نو تپيدن را آغاز كنند؟«سه شنبه21شهريور1391ساعت 3:8:48»

نام:یه دختر«چهارشنبه15شهريور1391ساعت 0:33:40»

سلام ممنون که جوابمو داديد.ببخشيد زود عصباني شدم.
ممنون و تصميمم رو عوض کردم

پاسخ مدير سايت:عليكم السلام.اشكال از بنده بود.«سه شنبه21شهريور1391ساعت 7:35:6»

نام:شمع«شنبه1مهر1391ساعت 14:1:40»

با توجه به اينکه آنچه براي خود نميپسندي براي ديگران نيز نبايد بپسندي وبا توجه به اينکه فرض محال که محال نيست و بالاخره انسان خطا ميکند ودختر وخواهر خود شما نيز معصوم نيستند
اگر فرض کنيم که يک يا چند بار دختر يا خواهر شما مرتکب چنان اشتباهي شود به گونه اي که فرموديد,آيا از نظر شما اشکالي ندارد که شوهر دختر يا خواهر شما با دختر شما اين رفتار را داشته باشد؟
لطفا شفاف (بلي يا خير) وبدون ماله کشي جواب دهيد

پاسخ مدير سايت:بله اگر دخترم يا خواهرم با شوهرشان بدرفتاري كنندشايسته نمي دانم قبل از مرحله نصحيت و مرحله جدايي در بستر و مرحله تنبيه (بدون ضرر جسمي) ايشان را طلاق دهند.«پنجشنبه20مهر1391ساعت 23:38:47»

نام:يك زن بيزار از مردها«يکشنبه16مهر1391ساعت 10:42:52»

خفه شو مرتيکه ي نفهم.

نام:سوری«يکشنبه16مهر1391ساعت 16:44:0»

توجيه اشتباهات قرآن خود اشتباه بزرگتري است.حالا ديگه مردم به جاي استفتا خودشون فکر ميکنند و اين چرنديات شما ها رو نمي پذيرند.به نظرم اگر قبول نکنيد که قرآن تحريف شده به زودي همه از اسلام بر مي گردند.

پاسخ مدير سايت:بربگردند مشكلي نيست خدا بي نياز است دين خدا را به خاطر دوست داشتن يا نداشتن مردم تغيير نمي دهيم: إن تكفروا انتم ومن في الارض جميعا فإن الله غني حميد.«سه شنبه18مهر1391ساعت 0:24:42»

نام:مهدی«چهارشنبه26مهر1391ساعت 0:17:57»

يه آدم روشنفکر مسلمون نيست که جواب اينا رو بده اگه هم باشه جمهوري اسلامي زحمتش رو مي کشه
با اين رفتاري که حکومت داره مي کنه همه از اسلام زده شدن
يا مهدي خودت بيا

نام:يک زن«سه شنبه29اسفند1391ساعت 14:25:5»

وقتي آيه اي از قران رو درک نميکنيد اينقدر سفسطه نکنيد کتک زدن در هر صورت زشت است به خصوص براي درخواست رابطه جنسي فکرش کن زنه اول کتک بخوره بعد با يه لبخند بره شوهرش رو در آغوش بگيره آخه به عقل جور در مي ياد؟ يک کلمه بگيد بله اين آيه نازل شده ولي چون براي ما قابل درک نيست اجراش هم نمي کنيم خدا هم در حد درک و فهم آدمها ازشون توقع داره ضمنا يه آيه هم هست که ميگه "چرا به آنچه نميفهميد عمل مي کنيد " تموم شد و رفت دست برداريد از اين خل بازي هاتون بريد آمار بگيريد ببينيد توخونه هايي که زن از شوهرش کتک مي خوره چه خبره خودتون رو گول نزنيد بهانه به دست مردهاي نامرد نديد من مسلمونم و خوب ميدونم که يه مرد مسلمون واقعي زنش رو نميزنه واگه ديد زنش ازش امتناع ميکنه اول به خودش شک مي کنه و يه سري از رفتارهاش رو عوض مي کنه يعني فکر ميکنيد زنها آفريده شدن که فقط به مردا حال بدن از روزي بترسيد که خدا اين آيه رو براي محک زدن عقل و شعورتون نازل کرده باشه و شما هم با نافهميهاتون هم به زنها ظلم کرده باشيد و هم خودتون بازنده قيامت بشيد کمي فکر هم بد نيست نترسيد از مغزتون استفاده کنيد ضرر نمي کنيد.

پاسخ مدير سايت:الحمدلله قرآن را درک می کنيم،شما مطلب را درک نمی کنيد که اينگونه برآشفته شده ايد و مطالب بی ربط را به اين مسئله ارتباط میدهيد ، کتک بدترين راه تنبيه است مثل جنگ که بدترين و آخرين راه اصلاح يک جامعه فاسد هست ، به هر حال گاهي راهي جز بدترين راه باقي نمي ماند ، حالا ممکنه شما شرايطي که يک نفر مجبور ميشه بدترين راه رو بپيمايد درک نکني ولي اين بدترين ها سر جاشه.... البته شکي نيست که عده اي از اين بدترين راهها سوء استفاده مي کنند و اين افراد بدترين انسانها هستند.«جمعه2فروردين1392ساعت 7:41:1»

نام:یک زن«چهارشنبه7فروردين1392ساعت 13:1:29»

سلام خانواده محل جنگ نيست که کتک زدن زن آخرين راه براي نجات آن باشد ضمنا متوجه نمشوم اول اين آيه آمده اگه مردي بترسه که زنش ... من نميفهمم ترسيدن چرا به کار اومده ادم رو ياد جوک ملانصرالدين ميندازه که يه کوزه داد دست دخترش (خيلي جالبه دخترش)بعد يه کشيده گذاشت زير گوشش و گفت برو از چشمه آب بيار واي به حالت اگه کوزه بشکنه بهش گفتند هنوز که کوزه نشکسته چرا اين بي زبون رو مي زني گفت وقتي شکست کتک زدن چه فايده اي داره ميشه توضيح بدهيد چرا کلمه بترسه اومده بهتر نبود گفته بشه اگه زني از شوهرش سرپيچي کرد ابتدا ..... و بعد.... البته بنده از تمام هم مذهبهايم عذر مي خواهم که آيه قران را با چنين جوکي قياس کردم ولي از آنجايي که به هر حال لازم است از هيچ قضيه اي نفهميده نگذريم مطرح کردم به خصوص که اين مشکل اغلب افراد هست ضمنا مطمين باشيد شعور زن و مرد متناسب يکديگر هست وگرنه نميتوانستند تکميل کننده يکديگر باشند

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.بله کاملا درست است خانواده محل آرامش و آسايش و رسيدن به تعالی در اخلاق و رفتار است ورفتار ناپسند در يک خانواده سالم هيچ جايگاهی ندارد. آنچه هدف اين مطلب است اينست که نشان دهم اين آيه به هيچ وجه در مورد خانواده های سالم صدق نمی کند بلکه شايد آخرين مرحله و بدترين راه متوجه ساختن يک خانواده به جان دادنش باشد که بعد از آن با طلاق از هم می پاشد، اين آيه هرگز دليلی برای جواز بدرفتاری با همسر نيست و تنها کسانی که مغرضانه به سمت قرآن می روند اين اتهامات را به قرآن می زنند. اين آيه هرگز بر کمتر بودن شعور زن نسبت به مرد دلالت نمی دهد بلکه در هر خانواده ی آشفته ای متفاوت است ؛جايي امکان دارد کم شعوری زن برای بقای خانواده مشکل ساز شود و جايي امکان دارد کم شعوری مرد مشکل ساز شود ، جالبست که خداوند عز و جل دو جا در قرآن کلمه ی نشوز بکار برده است يکی برای زن در آيه فوق و ديگری برای مرد: وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا ... (128 نساء) بنابراين توازن کاملا رعايت شده است. واما چرا کلمه ی خوف بکار رفته است ؟ دو پاسخ وجود دارد : 1- در زبان عربی خوف به معنای دانستن وارد شده است. 2- وقتی به ريشه ی کلمه نشز برگرديم به معنای جدا شدن چيزی از زمين آمده است و به اين ترتيب معنای طلاق و جدايي چندان دور نيست و واضح است که شخص هنگامی که نزديک بودن طلاق را احساس نمود بايد تلاش نمايد و بعد از طلاق معنا ندارد.«چهارشنبه7فروردين1392ساعت 16:16:52»

نام:«جمعه19مهر1392ساعت 1:23:38»

متن زیبایی گذاشته بودین
بیشتر وقتها این چیز ها رو نمی گن و پیزهایی به خورد جامعه میدن که باعث ضایع شدن می شه
زدن زن و زور گفتن به زن و نگذاشتن زنها برای تحصیل و کسب علم باعث شده که جامعه به سمت بی بند و باری و بار آوردن فرزندان نالایق و بی سوادی بشه که نتونن بنیان خانواده رو حفظ کنن
دخترانی که در سنین کم ازدواج می کنن و بعد از مدتی بنا به دلایلی طلاق می گیرن همگی از کمی علم انها و کوچک بودن سنشان و همچنین مجبوریت آنها برای ازدواج از طرف خانواده می باشد
من این اولین سایتی میباشد که می بینم از لجاظ شرعی گفته که حکم ضرب و زور برای زن نیست در شرع در حالی که در جامعه در حق زنان کاهای ناشایستی صورت می گیرد که فقط جای گریه و تامل دارد

پاسخ مدير سايت:موفق باشيد.اميدواريم بتوانيم چهره واقعی دين خداوندی را ارائه دهيم.«شنبه20مهر1392ساعت 13:6:34»

نام:الهام«چهارشنبه11دي1392ساعت 21:7:4»

الاغ کی بهت اجازه داده فتوا بدی که اون خانم بین حجاب و علم باید علم رو انتخاب کنه و حجاب رو کنار بذاره؟بعد هم پیامبر و امام صادق می گن بهترین اعمال انتظار و دعا برای فرج امام زمان است، اونوقت تو می گی من هرگز نمیخام امام زمان زودتر بیاد؟
تو در مسایل کوچیک اسلام صاحب نظرنیستی نیا اینجا زر مفت بده

پاسخ مدير سايت:مجبور نيستی به نظرات بنده عمل کنی سايتهای متناسب با عقل و شعور وادب شما زياد هست می تونی به اونها مراجعه کنی....«پنجشنبه12دي1392ساعت 16:44:25»

نام:علیرضا«جمعه27دي1392ساعت 21:45:58»

خیلی احمقی حال میکنم که تو جامعه فعلی شما و امثال شما رو تحویل نمیگیره کسی خاک بر سرت که آنقدر کوته فکری

پاسخ مدير سايت:الحمد لله واقعيت کاملا برعکس گفته شماست.«شنبه28دي1392ساعت 11:15:1»

نام:Adolf ammar«چهارشنبه30بهمن1392ساعت 14:51:21»

خداوند برای زن ارزش زیادی قائل هست همان طور که میگوید بهشت زیر پای مادران است اگه به عمق این جمله دقت کنیم درمیابیم که یکی از راه رسیدن به بهشت راضی و خوشنود کردن مادران است من برای ان دسته از زنانی و دخترانی که رفتار پدر و همسرشان را با حکم قران اشتباه میگیرن بسیار متاسفم اگر کسی به خاطر سیلی شوهرش نمازشو ترک کنه چیزی از خدا کم نمیشه بلکه بی منطق بودن اون زنو میرسونه در ضمن زن و شوهر سگ و گربه نیستن که به جان هم بیوفتن افراد با منطق خیلی کم با خوشونت اقدام به حل مشکل میکنند من از همه دوستان مومن و مومنه درخواست دارم دین را با احساسات شخصی در نیامیزند از دوستانی که برنامه واتساپ دارن و تمایل دارن با من مباحثه در مورد مساءل اجتماعی و دینی دارن شمارمو میذارم البته فقط اهل سنت (۰۹۳۸۵۴۰۵۱۲۶)

پاسخ مدير سايت:متشکر از همراهی شما در اين مطلب.«پنجشنبه1اسفند1392ساعت 19:32:13»

نام:عاطفه«چهارشنبه20خرداد1394ساعت 3:5:30»

سلام من عاطفه هستم و 22 سالمه یازده ماه هستش که ازدواج کردم و یک هفته هست که بچه دار شدم اما متاسفانه همسرم کتکم میزنه. حتی شب گذشته که به خونه پدرش رفتیم مجبور شدم جلوی پدرش به دخترم شیر بدم در حالی که هیچ قسمتی از بدنم معلوم نبود اما وقتی به خونه برگشتیم همسرم شروع کرد به کتک زدن من در حدی که الان تموم بدنم زخمه و درد دارم. از همه بدتر این که اگه دخترم گریه کنه و نتونم آرومش کنم بازم متحم به کتک و زندانی شدن تو اتاق هستم.از دیشب تا حالا شرم خشک شده و نگران خودم و دخترم هستم میترسم که بازم کتکم بزنه لطفا کمکم کنید.

پاسخ مدير سايت:علیکم السلام.تنها کمک ممکن که از ما بر مياد دعا هست: خدا شوهرتان را هدایت دهد که بداند خدایی بالاتر هست که ياور مظلومان است.«دوشنبه4بهمن1395ساعت 22:1:10»

نظر شما راجع به این مطلب:
نام شما:
وبسايت شما:
متن نظر:


=3+3
وبسايتهای برتر
مجتمع علمی فرهنگی سلطان العلماء بندرلنگه
نسيم
بیداری اسلامی
دخت کنگ
ديوان
مدرسه علوم دينی صلاح الدين ايوبی اروميه
مجد
کلگر
کنکاش
کنگستان
بانوی کنگی
مسجد جامع بندر کنگ
اعجاز علمی در قرآن و حديث
الحورویدیوهای مکه ومدینه واناشید اسلامی
زعفرون
آخرين ورود از:
بیداری اسلامی

آماربازديد
افرادآنلاين
آمريکا(2)
بازديدامروز:2
بازديدديروز:12
بازديدهفته قبل:619
بازديدكل:577123