امکانات سايت
کل مقالات
نظرات عمومی
اضافه نمودن وبسايت
کل وبسايتها
نظراتم دروبسایتهای ديگر
صفحه اصلی
فروشگاه شارژ

آخرين مطالب:
بالاترين مجازات=بالاترين نعمت
تآملي بر ابتداي سوره روم
صبر و اصلاح طلبی نه براندازی و تجزيه
ارزشت مساوی عملت
بازگشت دوباره جهنميان به دنيا
بدگويي خيالی
تعدد زوجات و طلاق
اعتياد و طلاق
ارتباط نامشروع
بی اعتمادی
پربيننده ترين مطالب:
بالاترين مجازات=بالاترين نعمت
صبر و اصلاح طلبی نه براندازی و تجزيه
دخالتهاي بيگانگان در خانواده
نظرات سه روزاخير
پرنظر ترين مطالب:
رفتاربا همسر|56نظر|
دخالتهاي بيگانگان در خانواده|39نظر|
شناخت قبل از ازدواج|31نظر|

مديريت:
خلفان نصيحت کن
ايميل:
khalfan@khalfan.ir
آخرين مراجعه
11بهمن1397ساعت 11:8:24
ورودمديريت:
نام:
رمز:

شناخت قبل از ازدواج«يکشنبه12آبان1392»تعداد بازديد:1573
وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(نور33)
دختران جوان خود را که خواهان ازدواجند به خاطر کالاهاي زندگي دنيوي وادار به گناه نكنيد.هركس ايشان را وادار كند ، اگر از وادارکردنشان دست بکشد خدا بخشنده و مهربان است.
يکي از مواردي که معمولا از زبان زوجيني که در زندگي به بن بست رسيده و خواهان طلاق مي شوند شنيده مي شود اينست که ادعا مي کنند از قبل همديگر را از ته دل دوست نداشته و به اکراه و پيشنهاد ديگران ازدواج نموده اند هرچند در اکثر موارد اين ادعا حقيقت ندارد و جنبه تبري خود از به وجود آمدن مشکلات و به گردن ديگران انداختن دارد، اما خوب است که اولياي جوانان توجه داشته باشند که هرگز جواني را با اکراه به ازدواج کسي در نياورند و به جاي آنکه همسري خاص به جوانانشان پيشنهاد دهند در مورد ملاکهاي صحيح و مهم در انتخاب همسر آنها را آگاه سازند و حتي اگر جواني خاص را براي فرزندان خود مناسب ديدند با فراهم نمودن امکان شناخت نسبت به او ونه پيشنهاد مستقيم، راه را براي انتخاب نمودن جوانانشان هموار سازند.
در آيه مذکور خداوند مي فرمايد که :"دختران جوان خود را که خواهان ازدواجند به خاطر کالاهاي زندگي دنيوي وادار به گناه نكنيد." اما سوال اينجاست که چطور ممکن است اولياي دختر که هميشه خواهان خير و خوبي و پاکدامني دختر هستند او را وادار به گناه و کار خلاف عفت نمايند!؟
پاسخ اين سوال را در مثالهاي بسياري در جامعه اطراف خود مي يابيم:
-گاهي پيش مي آيد که خانواده اي به خاطر انتظارات بالا ، هر خواستگاري را بدون دانستن نظر و معيارهاي جوانشان فقط به خاطر وضعيت مالي خواستگار رد مي نمايند تا جايي که جوانشان احساس مي کند، که اگر به اين صورت پيش رود تمام فرصتهاي ازدواج از او سلب مي شود و جواني پاک که اصلا قصد هنجارشکني نداشته است راهي نمي يابد مگر اينکه خود بدون اطلاع والدينش با کسي ارتباط برقرار نمايد....
- گاهي اوقات دختر و پسر علاقمند به همديگرند و خواهان ازدواجند ولي خانواده با اين وصلت موافقت نمي کنند و کسی ديگر را در نظر دارند و حتي نمي توانند با دليل و منطق جوان خود را قانع به نظر خود کند، در اينصورت دو جوان به ارتباط خود خارج از کنترل خانواده ادامه می دهند و ناخواسته امکان دارد به اشتباه و گناه دست زنند...
پس خانواده و والدين جوانان بايد دقت داشته باشند که هرچند راهنمايي و انتقال تجربياتشان به جوانانشان لازم است اما ازدواج به صورت تعيين تکليف و انتخاب نمودن همسر با اکراه فرزندشان،عواقب وخيمي همچون طلاق امکان دارد به دنبال داشته باشد.
نظرات فرستاده شده برای اين مطلب
نام:فریدون«دوشنبه13آبان1392ساعت 14:55:24»

بسیاری از کلمات در مقام بیان ساده ولی در عمل خیلی دشوار تحقق پیدا می کند ، در فرهنگ شهر ما شناخت دختر و پسر به قصد زندگی مشترک تا کوتاه زمانی چند رویایی ، حال و تا کوتاه مدتی دیگر دشواری خاص خود دارد ، سنتگرایی فرهنگی و محدودیت شدید مراوده بین دختر و پسر در عالم واقعی ، با مشاهدات تلویزیون بخصوص کانالهای ماهواره ای به سمت دنیای رویاها سوق پیدا کرده است ، می رود که این اتوپیای اجتماعی فراگیر و ویران کننده زندگی مشترک بشود . من همانطور که در وبلاک زعفرون نوشتم معتقدم به جای پاک کردن صورت مسئله به حل مشکل بیندیشیم ، اگر تصور شود که با جبهه گیری و بدگویی از کانالهای تلویزیونی مشکل را تخفیف خواهیم داد به شدت در اشتباه هستیم چون در نگاه اول مشاهده تلویزیون پر کردن وقت خالی ماست و در پروسه زمانی به فرهنگ بخشی از افراد جامعه تبدیل و سپس فراگیر خواهد شد . کلمه شناخت قبل از ازدواج بقدری سنگین و تعهد آور است که تا رسیدن به حد اقلهای آن زمانبر و تلاشی مسئولانه لازمه به بار نشستن آنست . آنچه از مدتها قبل در عرف و فرهنگ جامعۀ ما دیدن دختر و پسر عنوان میشود حتی خطوط چهره ها هم به ذهن نمی مانَد ، چه رسد به تجزیه و تحلیل خصلتها و آرزوها .

نام:خلفان«سه شنبه14آبان1392ساعت 6:31:5»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:فریدون«سه شنبه14آبان1392ساعت 6:33:6»

"شناخت" واژه ای کلیدی در معرفت شناسی است ، شناخت در شکل کمتر پیجیده آن تشخیص خوب از بد است ، بیشتر افراد خوب از بد زود تشخیص می دهند ولی بین بد و بدتر و خوب و خوبتر ییچیدگی خاصی وجود دارد که برای تشخیص آن به تبحر ناشی از تجربه و درک سیاسی (منظورم سیاست اجرایی نیست) آن سیاستی که در قدیم می گفتند "سیاست نصف مردی است" نیازمند است مشکل دیگری برای شناخت وجود دارد و آن شخصیت کاذب افراد است لذا انتظار شناخت در زمانی کوتاه و با توجه به محدودیت مراوده قبل از آن بخصوص برای دختران دشوار و غیر عملی است و به همین خاطر است که جوانان جز صورت ظاهری در بقیه موارد که سیرت می خوانیم چاره ای جز اعتماد به گفته خانواده که در بسیاری موارد گرفتار شخصیت کاذب افراد می شوند گزینه دیگری ندارند . آیا با این استدلال می خواهیم نتیجه بگیریم که برای بهبود ساختار فرهنگ ازدواج راه دیگری ممکن نیست ؟ در کوتاه مدت وضعیت بر همین منوال خواهد بود ولی هدف از پیشبردن این بحث همانا رایزنی برای ایجاد شرایط بهتر است ، به نظر من دختر و پسر باید بتوانند از همان کودکی راحتتر با هم صحبت کنند ، می بایست خانواده ها با هوشیاری به فرزندان خود آموزش دهند .
درجامعه سنتی مثل ایران و بخصوص در مناطق روستایی و شهرهای کوچکتر ازدواج برای زنان جنبه تقدس دارد میگویند زن باید با لباس سفید (لباس عروس) به خانه شوهر برود و با لباس سفید (کفن) از خانه شوهر بیرون بیاید این تفکر پایانش برای زنان دردناک و زجرآور می باشد این تفکر دامن زنانی خواهد گرفت که مجبور شوند به دلایل نا سازگاری و فشار از شوهر خود طلاق بگیرند این فرهنگِ زناشویی ، به مردها قدرت فشار برزنان و گزینه چند همسری داده است .
اگر بپذیرم که عقد ادواج صرفا بستن یک قرارداد اجتماعی – انسانی بین دو نفر می باشد بدون اینکه بخواهیم اهمیت این قرارداد را پایین بیاوریم منتهی در هر قرادادی حق فسخ برای طرفین امری بدیهی است . در قرارداد ازدواج هم به علت اشتباه در انتخابِ زوج میتواند فسخ انجام بگیرد ولی در جامعۀ سنتی به علت نبود زیرساختهای فرهنگی – اجتماعی – حقوقی – اقتصادی مناسب هم حق جدایی از زنان گرفته شده وهم امکان معیشت در صورت جدایی . متا سفانه فشار سنگین اقتصادی بر خانواده ها در گام نخست جنبه اقتصادی بر تصمیم گیری ازدواج سنگینی می کند . مصیبت دیگری در راه است ، هزینه سنگین ازدواج با هر طلاق پشت پسرها را می لرزاند میتوان گفت که طلاق فقط کورشدن چراغ یک خانواده نیست بلکه روی روشن شدن چراغ دیگر تاثیر منفی می گذارد .
نگاه فرهنگی ازدواج بادختر اوج مصیبت زنان طلاق می باشد ، پسرها اکثر نزدیک به اتفاق برای ازدواج به دنبال ازدواج با دختر هستند و مردانی که از زنانشان جدا می شوند هم همین فرهنگ را پی میگیرند در نتیجه مطلقه ها مجبور می شوند با مردانی با اختلاف سنی بیشتر و یا به عنوان هوو به خانه شوهر بروند .
می توان گفت نبود رفاه نسبی ، ارزشها ، دیدگاهها ، تمناها و ... از عوامل تشدید کننده و تاثیرگذار بر عدم پایبندی به قرارداد زندگی مشترک و در نتیجه طلاق است . دولت به جای نگاهی کارشناسانه به امر طلاق ، اشتغالزایی و ایجاد فضای مناسب امنیتِ زندگی برای جوانان با دادن وام ازدواج سعی در بالابردن درصد ازدواج دارد غافل از اینکه بدهکاری قبل از ازدواج همراه با بیکاری اینگونه ازدواجها به زودی به جدایی منجر می گردد . امروزه دکانی برای عده ای شیاد تحت عنوان مشاوره قبل از ادواج باز شده ، بدون در نظر گرفتن علل قبول ازدواج و پیامد آن طلاق ، مشکل زندگی مشترک راه به جایی نخواهد برد ، به جای اینکه والدین و فرهنگ اجتماعی به زوجین فرصت و اختیار بدهد تا در یک پروسه و با آسیب شناسی زندگی مشترک ، خود تصمیم بگیرند با پیچیدن نسخۀ ازدواج و با فشارهای روانی مجبورشان می کنند تا زودتر صیغه عقد بر زبان جاری کنند ، متاسفانه بیشتر پیوندهای این چنانی اتدک زمانی بعد از آن منجر به جدایی می گردد .

پاسخ مدير سايت:البته به نظر بنده سعی در جهت جدانشدن زوجين تا حد ممکن و ايجاد صلح و محبت بين زوجين بر پذيرفتن اينکه راهی جز طلاق نيست و "انتخاب از اول اشتباه بوده است" ارجحيت و برتری دارد هرچند هر کس اختيار زندگی خود دارد و اگر تصميم به طلاق قطعی شد هم طرفين محترمند و حق توهينی به آنها نداريم چنانکه خداوند با احترام اين مسئله را در قران ياد می کند: «...وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا (129) وَإِنْ يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ وَكَانَ اللَّهُ وَاسِعًا حَكِيمًا (130نساء) : و اگر آشتی کنند و تقوا رعايت کنند خداوند بخشنده و مهربان است و اگر از هم جدا شوند خداوند هريک را با بخشش خود بی نياز می کند و خداوند رحمتش وسيع و با حکمت است.»
از همه اينها بگذريم؛ بحث اصلی و هدف ما ترسيم جامعه ای است که امکان اين گفته از زوجين را بگيرد که "نمی شناختم و اشتباه انتخاب نمودم" و با به وجود آوردن زمينه های صحيح شناخت قبل از ازدواج خانواده هايي با استحکام شکل گيرد.
«سه شنبه14آبان1392ساعت 7:58:13»

نام:زعفرون«سه شنبه14آبان1392ساعت 11:6:37»

با سلام
از اینکه بحث شناخت و آگاهی قبل ازدواج رو پی گرفتین ممنونم ولی خب خیلی به راهکارهای شناخت نپرداختین از موضوع های جانبی مهم صحبت کردین که من نظرمو راجع به یکیشون میگم .
تو مطالبتون به چند تا نکته ی ریز و مهم اشاره کردین که در حال حاضر خیلی از خانواده ها تو سطح شهر قربانی اون شدن مهمترینش چشم و هم چشمی هست و بماند که چه اثرات زیانباری رو به بار آورده خیلی از جوونا ابتدای ازدواجشون به این موضوع گرفتار میشن و نمیدونم چی باعث میشه که چشمشون رو همه چی بسته بشه و فقط یه چیز مهم باشه این که من باید گرونترین رو داشته باشم حالا مهم نیست این گرون ترین از لحاظ کیفیت و ارزش تو چه سطحیه مراسم عقد و عروسی و پذپرایی و تالار و امکانات صوتی ...اینقدر تو این موارد پول خرج می کنند حتی شده قرض بگیرن ولی می بینی پسر ،خونه و وسایل خونه نداره بعد از چندین ماه داماد سرخونه بودن پناه میبره به خونه ی مادرش و اونجاست که تازه مشکلات عدیده ی عروس خانم شروع میشه از خواهر شوهر بازی گرفته تا کلی اختلاف سلیقه که مجبوره یبارکی با تک تک اعضای خانواده ی پسر داشته باشه در صورتی که به نظر من آدم باید برای رفاه و لذت خودش زندگی کنه گفته ی مردم موقته تا یک مدتی حرف می زنند بعدش خودت می مونی و کلی قرض و قوله. به همین خاطر اکثر جوونا تو اولین سال بعد ازدواجشون که شاید از بهترین سالهای عمرشون باشه مجبورند با این مشکلاتی که گفتم دست و پنجه نرم کنند تازه یه جکی هم درباره ی این گفتند( میگن یک پسری بعد ازدواجش میره پیش حاج آقا میگه حاج آقااا من قبل ازدواجم هیچ چی نداشتم هیچ چیییییی ولی حالا شکر خدا کلی قرض دارم ...)خیلی از مشکلات و اختلاف نظرات به گفته ی جناب فریدون اقتصادیه راهکارش چیه؟این که ما تو خرج عروسی متعادل رفتار کنیم و اگر پس انداز و آینده نگری رو بدونیم فشار اقتصادی بعدش کمتر دامن ما رو می گیره یادمه معلم درس دینی ما تو دبیرستان به ما گفت: می دونید کی وقت ازدواجتون میرسه ؟ وقتی بدونید که پولتون رو چجوری خرج می کنید خدا هر جایی هست رحمتش کنه که گفتش خیلی به دلم نشسته . آقای نویسنده لطفا در خلال فضایلی که تو مسجد میگین یه چن تا آیه ی قرآن در مورد معایب چشم و هم چشمی و اثرات بدی که بر زندگی داره هم صحبت کنید تا یکم چشم و گوش جوونا باز بشه بدونن که اگه گرفتار این موضوع بشن دچار چه مخمصه ای شدن .الان که به مدت دوماه عروسی تعطیله ولی خب بعد محرم و صفر این همه می خوان عروسی بگیرند باور کنید اگه گفته هاتون حتی رو یک جوونم تاثیر داشته باشه شاید خیر و ثوابش از فضائلی که می گین هم بیشتر باشه ... جالب اینجاست که تو مسئله ی گرفتن عروسی های مجلل توجیه جالبی هم دارن عروسی یباره... بله عروسی یباره و همه موقع این عروسیا کلی خوش می گذرونند ولی بعدش موقع پرداختن قرض و دردسرش هیچ کس به دادت نمیرسه.
با موضوع (می خواد زن بگیره -سن خانم کمتر- قدش کوتاهتر – تحصیلات و موقعیت شغلیش پایین تر و ... )به روزم و منتظر بیان نظرات مفیدتون .
امیدوارم با هدفی که در پی گرفتیم و با پیوستن سایر وبلاگهای فعال شهر به این مجموعه نظرات فعالای اجتماعی انقدر زیاد باشه طوری که دیگه به یک صفحه ی وب اکتفا نکنند و بتونن بطور مستقیم و با تشکیل تریبونهای آزاد و در حضور مردم صحبت کنند.

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.قرار نيست همه چيز رابنده بگويم،همفکری و همراهی شما مباحث را تکميل خواهد کرد.در مورد کم کردن مخارج عروسی بارها دوستان از تريبون جمعه ياداوری کردند و تنها کمبودی که در اونجا هست به نظرم حضور نداشتن نصف جمعيت (خواهران) است که ان شاء الله در آينده اميدواريم با ساخت مسجد جامع در مصلا حل شود زيرا نمی توان تاثير نيمی از جمعيت بر جامعه را ناديده گرفت.اون چيزی که معلم درس دينی شما گفته هم واقعا خيلی به آيه قران نزديک است چون خداوند فقط يک جا به سن ازدواج اشاره کرده و آنهم وقتی است که شخص ظرفيت مديريت اموال خود را داشته باشد.بنابراين شخصی که نتواند مخارج عروسی خود را مديريت کند وجلو ريخت و پاش بيهوده بگيرد به سن ازدواج نرسيده و لياقت ازدواج ندارد.«سه شنبه14آبان1392ساعت 13:21:8»

نام:BI NAM«سه شنبه14آبان1392ساعت 17:42:49»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:مرزوق«سه شنبه14آبان1392ساعت 21:25:35»

با سلام
ازدواج یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین مراحل در زندگی هر فردیست و شایسته ست بیشتر به این مبحث و مسائل جانبی اون پرداخته شه تا افراد با شناخت بیشتری نسبت به ازدواج اقدام کنن خصوصا در جامعه و فرهنگ سنتی شهر ما فقدان این آموزش و شناخت احساس میشه ، اگه بخوایم به تاریخچه همسرگزینی بپردازیم که از قدیم الگوی گزینش همسر با محوریت خانواده و والدین و اغلب خویشاوندی صورت میگرفته در نتیجه شناخت نسبی و نه کافی از این طریق حاصل میشد و با توجه به معیارها و دید سنتی قدیمیها اکثرا به ازدواجهای بادوام منجر شده، اما با گذشت زمان معیارهای ازدواج جوانان تغییر کرده و همچنین محوریت خانواده در انتخاب همسر کمتر شده و جوانان بیشتر ترجیح میدن که خودشون همسرشون رو با معیارهای خودشون انتخاب کنن.
در مورد شناخت قبل از ازدواج ما با دو مشکل روبرو هستیم یکی دید سنتی حاکم بر شهر که آشنایی قبل از ازدواج رو برنمیتابه و دیگری عدم درک صحیح مفهوم شناخت توسط طرفین. به نظر من اون دید سنتی در حال حاضر در بخش وسیعی از جامعه در حال تغییره و تقریبا تو خیلی از خانواده ها این اجازه حداقل در حد یکی دو جلسه داده میشه البته نمیشه انتظار داشت که فقط طی یکی دوجلسه طرفین به شناخت لازم دست پیدا کنن و باید شرایطی توسط خانواده ها فراهم بشه که تا مدتی معقول تحت نظارت خانواده رابطه ی بین دو طرف ادامه داشته باشه تا نسبت به هم شناخت لازم و کافی رو پیدا کنن و اونچه مهمتر هستش اینه که شناخت نسبت به چی؟ شناخت فقط نسبت به همسر؟ خیر، شناخت زوجین قبل از ازدواج تنها منحصر به شناخت از یکدیگر نیست، این شناخت نسبت به خود، نسبت به اهداف ازدواج، ملاکهای صحیح ازدواج، مشکلات ممکن پیش رو و شرایط لازم واسه ازدواج و درک صحیح از زندگی مشترکه. که این مساله میتونه در سایه آگاه سازی و برگزاری کلاسهای مشاوره و مهارتهای قبل ازدواج و مطالعه و آموزش میسر بشه.
خانم زعفرون بنده با تیتر مطلب جدیدتون کاملا مخالفم چون به هیچ وجه مرتبط با مباحث مطرح شده نیست، تیتر مطلب شما میتونه در قالب معیارهای ازدواج بررسی بشه نه در قالب شناخت قبل از ازدواج. تیتر انتخابی شما واسه اینه که دخترخانم هستین و با دیدگاه دخترانه همچین تیتری رو انتخاب کردین اگه یه پسر تیتر رو انتخاب میکرد احتمالا باید مینوشت میخواد شوهر کنه،پول بیشتر،خانه بهتر،ماشین بهتر،تحصیلات و موقعیت شغلی بالاتر، سوار بر اسب سفید رویاهای دخترخانم!!!
جناب خلفان، در مورد بعضی از مطالب مرتبط با ازدواج که از تریبون نماز جمعه (فکر کنم شهریورماه بود) توسط دیگر خطیب محترم بیان شد ایرادات بسیاری وارد بود و شخصا موجب بهت و حیرت من شد! انتطار میره مطالبی که از این تریبون بیان میشه بیش از این منطبق با واقعیات امروز جامعه باشه نه منطبق بر رویاها، همه قبول داریم که بسیاری از هزینه هایی که امروز واسه ازدواج میشه کاذبه و اصلا لازم نیست، منتها چگونه کسی که فقط یه دست لباس داره شرایط ازدواج داره و میتونه یه زندگی رو اداره کنه؟چجوری میشه انتظار داشت کسی که همسرش فوت کرده سه روز بعد همسر جدید اختیار کنه!! چجوری کسی که تکلیفش با خودش مشخص نیست و شرایط ازدواج نداره بره ازدواج کنه!! مطالب مطرح شده در اون جمعه دقیقا تو ذهنم نمونده منتها به بحث مطرح شده ایرادات واقعا جدی وارد بود، انتظار میره خطیب بیش از اینها واقعیات رو در نظر بگیره!

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.تاثيرپذيری احوال شخصی نويسنده بر مطلب انکارناپذير است و مطلب زعفرون هم مستثنا نیست ،خوب اگر حالت يکطرفه در مطلب احساس می کنيم می توانيم با نظرات زيل مطلب کاملش کنيم البته ظاهرا دريافت نظردر وبلاگ ايشان مشکل دارد چون بنده دو مرتبه فرستادم اما هنوز اثری از نظرم نيست! در مورد خطبه هم امام جمعه اين نگفته که ما بايد مثل آن داستانها باشيم بلکه هدف از بيان اون داستانها بايد بگيريم که بيان می خواست بکند که در گذشته حتی با کمترين امکانات ازدواجهای موفق صورت می گرفته است،البته شما هم يک چيز در نظر بگيريد که حتی کسی که فقط يک لباس داره ولی مسئوليت پذير هست وقتی ازدواج کنه با تلاش و کوشش حداقلهای زندگيش تامين می کنه،بنده خودم وقتی عقد نمودم چيزی جز لباس شخصيم و يک متورسيکلت و صدوپنجاه هزارتومن اموالی ديگر نداشتم....«چهارشنبه15آبان1392ساعت 11:45:35»

نام:زعفرون«چهارشنبه15آبان1392ساعت 13:59:35»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:زعفرون«چهارشنبه15آبان1392ساعت 14:24:46»

آقای مرزوق بابت عنوان پست حق با شماست
اون جملاتی که خانما برا آقایون شرط میذارن که خوبه به نفع خودشون هست سطحشونو بالا میبرن پیشرفت می کنند ولی مشکل اینه که برعکس جوامع دیگه آقایون تو شهر ما از برتری خانم نسبت به خودشون بیم دارند البته این خودش جای بحث داره و برمیگرده به اقتدار مرد که خدا در اون قرار داره و کاملا به جا هست ینی اگه مردی اقتدار نداشت باید به این فکر کرد که یه مشکلی تو مرد بودنش داره ولی با توجه به فرموده ی شما من عنوان پست رو عوض می کنم ...

پاسخ مدير سايت:البته بحث جالبی بود و اگر شناخت باشد به نظر بنده حتی ملاکهای به ظاهر نادرست هم خوبه!واقعا کسی که ملاکهاش قدکوتاه و سواد کم باشد خيلی خوب است که با همسری که همين ملاکها دارد ازدواج کند زيرا همچون شخصی از ملاکهايش معلوم است که خودش چه سطح فکری دارد ،پس بهتر است با همانند خودش ازدواج کند.يا مردی که اجتماعی بودن همسرش را تحمل نمی کند همان بهتر که راه شناخت برايش باز باشد همچون همسری بيابد تا مبادا قفسی برای يک شخص اجتماعی گردد يا يک مرد که دلش خراب است و بايک سلام نمودن همسرش به يک نفر به اوشک می کند همان بهتر که همسری برای خود بيابد که به کسی حتی سلام هم نمی گويد....«چهارشنبه15آبان1392ساعت 15:55:52»

نام:خلفان«چهارشنبه15آبان1392ساعت 17:36:17»

مراحل مرسوم انتخاب قبل از عقد در شهرمان:
معمولا در عرف شهرمان وقتی پسر جوانی به سن و موقعيت ازدواج می رسد رسم بر اين است که پدر و مادر او چندين دختری که مناسب می بينند را برايش معرفی می نمايند وتاحد ممکن صفاتشان را برايش بيان می کنند يا خودش کسی را نام می برد زمانی که او يکی از انها را تاييد نمود،پدر يا مادر به خواستگاری می روند و اين معمولا به معنای آنست که مرحله تحقيق و شناخت پسر تمام شده است و انتخاب خود را نموده است، آنگاه زمان تحقيق و شناخت خانواده دختر در مورد آن پسر می رسد و يکی از مردان خانواده دختر در مورد او تحقيقاتی می نمايد و پس از ارائه تحقيقات خود به خانواده و دختر نظر مثبت يا منفی از طرف اوليای دختر به خانواده پسر اعلام می شود و اگر پاسخ مثبت باشد و اتفاق خاصی نيفتد معمولا عقد ازدواج سر می گيرد.
حال برای نزديکتر شدن مباحث به واقعيتها به نظر شما چه تغييراتی در اين پروسه شناخت لازم است و چه قسمتهايي بايد اصلاح و يا اضافه شود؟

نام:BI NAM«جمعه17آبان1392ساعت 7:42:38»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:BI NAM«جمعه17آبان1392ساعت 8:8:15»

آقای فریدون همه مشکلات روابط بین زن ومرد به خاطر بی اطلاعی مردم ازقران وخصوصا کسانی که اداعای قران شناسی دارند نشأت میگیرد قران یک کتابی است سهل وآسان برای زندگی. قران رابطه زن ومرد را تابو نمی داند می توان گفت که دستوراتش به قول امروزی ها یک مدرینیته براساس فطرت بشر است و اگر مایل به ادامه بحث در این مورد هستید لطفان ایمیل بگزارید تا بطور خصوصی دراین مورد خاص تبادل نظر کنیم

نام:مرزوق«شنبه18آبان1392ساعت 20:56:29»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:خلفان«يکشنبه19آبان1392ساعت 8:39:0»

در آيه مذکور در اين پست از اکراه دختر که منجر به فساد می شود نهی شده است،اين اکراه و گرفتن اختيار بر دو نوع است:
1- اجبار نمودن بر ازدواج نمودن
2- اجبار نمودن بر ازدواج ننمودن
وگاهی هم تلفيقی از اين دو
حکايتی که يکی از دوستان در خدمت سربازی برای يکی از خويشاوندانش پيش آمده بود به يادم آمد که مرتبط است:آن شخص وقتی از مرخصی برگشت راجع به برملا شدن خيانت همسر برادرشان سخن گفت که چند سال بود باهم عروسی نموده بودند و يکی از روزها که برادرشان در وقتی غير معمول به خانه رفته بودند متوجه حضور مردی ديگر درخانه در کنارهمسرش شدند که قبلا همسرش و او علاقمند به ازدواج با هم بودند اما به خاطر عدم موافقت خانواده دختر با او ازدواج ننموده بود...خلاصه هدف از بيان اين داستان اينست که در ازدواج اولا خواست و ميل دختر و پسر بايد در درجه اول قرار گيرد و ثانيا هنگام انتخاب يکی از مواردی که شخص بايد دقت کند و شناخت پيدا کند اينست که آيا طرف مقابل هم ميل قلبی به او دارد يا اينکه کسی ديگر را می خواهد؟ و اگر با اکراه و اجبار خانواده است خود زوجين بايد اولين کسانی باشند که تن به اين ازدواج ندهند.

نام:فریدون«دوشنبه20آبان1392ساعت 0:4:6»

خلفان در مورد حساسیت من نسبت به کلمات نوشته بود " حساسيت بيش از حد نسبت به الفاظ چيز جالبی نيست در حالی که بريک معنا و مفهوم متفق هستيم،"، و زعفرون هم در کنایه به پسران می نویسد " عموما" یک سری شرایط جالب هم برای خودشون دارن سن خانم کمتر- قدش کوتاهتر – تحصیلات و موقعیت شغلیش پایین تر و ... چون میخواد زن بگیره باید یک شرایطی داشته باشه که تو مشتش همیشه جا بشه .تازه میگن کمتر بفهمه بهتره ..." و خطاب به دخترها میگوید " نباید در انتخاب همسر زیادی وسواس به خرج بدیم (قابل توجه اونایی که دم بختن )" مرزوق هم به زعفرون اشاره دارد " تیتر انتخابی شما واسه اینه که دخترخانم هستین و با دیدگاه دخترانه همچین تیتری رو انتخاب کردین اگه یه پسر تیتر رو انتخاب میکرد احتمالا باید مینوشت میخواد شوهر کنه،پول بیشتر،خانه بهتر،ماشین بهتر،تحصیلات و موقعیت شغلی بالاتر، سوار بر اسب سفید رویاهای دخترخانم!!!"
قلبا می گویم خلفان باور عمیق به برابری جنسیتی دارد و زعفرون هم هرچند هر از گاهی در مقابل دستِ کم گِرفتگانِ جامعۀ نسوان می خروشد ولی به عدالت جنسیتی معتقد است و مرزوق هم در این مدت کوتاه حضورش در بین نظر دهندگان نشان داده است که متعهدانه اظهار نظر میکند .
هرکس با نگاهی سطحی میتواند در نوشتۀ این سه فعال اجتماعی جدای از خواسته های عقلی شان رگه های روشنی از طرفداری جنستی ببیند ، چرا ؟ این همان نکتۀ ظریفی است که من نمیتوانم آنرا نادیده بگیرم و هر از گاهی باعث رنجش عزیزان می شوم . اینگونه اظهار نظر ها همان تقابل اندیشه و عمل است . احتمالا برای شما پیش آمده بعضی وقتها بخصوص در جمع حرفی بر زبان جاری می کنید که اصلا به آن اعتقاد ندارید و اصطلاحا میگویند "جوگیر شده" بماند . میگویند " ماهی از سَر گُنده (گَنده) گردد نی زِدُم " خیلیها بر این باورند که مغز آدمها دیر تغییر پذیرند یکی از انقلابیون قرن بیستم بعد از پیروزی و بدست گرفتن حکومت در جلسه ای رو به همرزمان خود می کند و می پرسد حالا که قدرت سیاسی بدست گرفته ایم بزرگترین دشمن ما کیست ؟ عده ای کشوری به اسم دشمن و بعضی دیگر طبقات اجتماعی در درون کشور نام میبرند و او همه را رد می کند سپس اشاره به سَرِ خود می کند و می گوید بزرگترین دشمن انسان برای تغییر و تحول ، فِکرِ آدم است . ادامه دارد .....

پاسخ مدير سايت:اشاره نموديد به "بعضی وقتها بخصوص در جمع حرفی بر زبان جاری می کنید که اصلا به آن اعتقاد ندارید" در تکميل حرف شما جالب توجه است که تبعيض جنسيتی بعضی اوقات آنقدر با زبان عجين شده است که حتی کسی که به آن اعتقادی ندارد هم خيلی اوقات نمی تواند از آن احتراز نمايد؛مثلا بارها می شنويم که حتی خواهران وقتی می خواهند کم جرئتی يکی را بيان کنند به او می گويند:"مرد نيستی"و...و تغيير زبان دادن هم کاری نيست که هيچ زبان شناسی آن را تاييد کند بلکه زبان شناسان هميشه به دنبال شناخت زبان هستند؛ بسياری از خرده هايي که بعضی افراد بر قرآن می گيرند هم از اين زاويه وارد می شود چون در لغت عرب اين تبعيض جنسيتی هم در برخی جاها وجود دارد و خداوند عزوجل قرآن را بر طبق زبان جاری آن زمان نازل نموده است نه اينکه بخواهد زبان جديدی پديد آورد.«دوشنبه20آبان1392ساعت 15:35:9»

نام:فریدون«چهارشنبه22آبان1392ساعت 23:4:44»

ابتدا نگاهی می اندازیم به آمار چند سال اخیر در مورد ازدواج و طلاق سپس به بررسی علّیت آن می پردازیم ، در ایران سالانه بیش از صد و پنجاه هزار طلاق رسمی صورت می گیرد ، در ده سال گذشته بیش از سه برابر شده ، این طلاقها عمدتا از جانب زنان درخواست می شود و بیشتر طلاقها مربوط به زوجهای هم سن است ، از این میان یشتر طلاقها مربوط به زوجهای زیر سی سال است ، این آمارها می گویند بیش از پنج ملیون دختر ازدواج نکرده که سنشان از مرز معمولی ازدواج دارد می گذرد و جود دارد و در نهایت حدود نصفِ مردانِ جداشده ، زنانِ جدا شده از همسرِ خود به هر دلیل ، موفق به ازدواج مجدد شده اند . نکته جالب این گزارش آماری ، این است که در تهران بیشترین طلاق و در بلوچستان کمترین طلاق صورت می گیرد .
در این گزارش علل اصلی طلاق ، اعتیاد ، صنعتی شدن جامعه (مدرنیزم) ، بالا رفتن توقعات زنان (تجملات گرایی) ، زیاده طلبی و تنوع خواهی مردان ، نداشتن شناخت مناسب قبل از ازدواج ، خیانت ، خشونت ، فقر و مشکلات اقتصادی ، دو ساختی شدن جامعه ، نوع شغل زنان ، دخالت اطرافیان ، تفاوت نامعقول سنی زوج‌ها و اختلاف میزان تحصیلات دانسته می شود .
شایعترین دلایل طلاق ، وابستگی به خانواده (شایعترین دلیل طلاق در مردان) ، اتنخاب نامناسب (شایعترین دلیل طلاق در زنان) ، برآورده نشدن نیازهای عاطفی ، دخالت خانواده همسر ، بی‌مسئولیتی ، رفتارهای غیر اخلاقی ، تندخویی و خشم ، سوءظن ، وابستگی و تفاوت‌های فرهنگی و .... .
وقتی گزارش متصدیان رسمی آمار ازدواج و طلاق می خوانی دو نکته اساسی ذهن آدم را به خود مشغول می کند ، اول اینکه اکثر صاحبنظران مرد هستند و دوم اینکه نوع قضاوت با ظرافتی خاص سمت و سوی مردانه دارد .
نکته تامل برانگیز آمار داده شده میزان بالای طلاق در تهران و کمترین آن در بلوچستان است ، از این آمار دو نتیجه میتوان گرفت: نتیجه اول اینکه تجدد و پیشرفت به دنبال خود ناسازگاری در زندگی مشترک بخصوص از طرف زنان به همراه آورده ، پس زنده باد عقب ماندگی و نتیجه دیگر اینکه صاحبان قدرت جنسیتی و موضعین قوانین مدنی حاضر نیستند با خِرد ورزی بپذیرند که با رشد علمی جامعه و نقش بی بدیل جامعۀ نسوان در ترقی اجتماعی عدالت جنسیتی ره آورد آن است .

پاسخ مدير سايت:با تشکر از ارائه آمار و علل طلاق. انشاء الله بتوانيم يکی يکی را با تامل در مطالب جداگانه بررسی نماييم.البته هر تجددی مسائل و مشکلات تازه ای پيش می آورد که بايد جامعه با شناخت با آن روبرو شود تا از تاثير منفی آن مصون بماند.«جمعه24آبان1392ساعت 19:25:20»

نام:BI NAM«پنجشنبه23آبان1392ساعت 9:42:27»

جناب مرزوق شناخت قبل از اذدواج بهر صورت که برقرار شود هیچ ربطی به طلاق درجامعه ندارد دختر وپسری که صرفا بخاطر هوا وهوس جوانی فکر میکنند که عاشق یکدیگرهستند اما کمی بعد ازمراسم عروسی ومخارج انچنانی که گفته اند پس ازمستی باز اید خماری مشکلات جورا جور پیش پایشان خودنمایی کرد کم کم ازیربار مسؤلیت شانه خالی میکنند وهرکدام دیگری را مقصر قلم دادمیکند وکلمه عشق را به بوته فراموشی می سپارند زیرا چیزی بنام عشق وجود ندارد بنده به خاطر رفت امدم به داگستری بندر لنگه وبندرعباس درجریان این گونه امور هستم اما با تمام این وجود زنان معمولا نسبت به مردان دربرابرمشکلات صبو رترند وخواهان جدایی نیستند مگردر مورد اختلال ویا قطع روابط عاطفی وجنسی که راه حلی جز طلاق نمی ماند بازهم بخاطر فرزندان خود کنار مرد میمانند ولی روابط نامشروع برقرار می سازند اکثرا طرف مقابل را به دلیل نگاه کردن به کانال های مستهجن ولوس انجلسی متهم وعلت ازهم پاشیدگی زندگی خود میدانند حتی زوج هایی که فرزندانی درحد دبیرستان ودانشگاه دارند واین معضل هم درروستاهای اطراف نیز وجود دارد وعلت راهمان ذکر میکنند ودر اخرهم باید این ضرب المثل یاداورشد که بجای پدرعشق بسود باید گفت پدر دارندگان کانال های قمر مصنوعی بسوزد

پاسخ مدير سايت:در مورد نفی کامل ارتباط شناخت قبل از ازدواج با طلاق موافق نيستم هرچند درصد کم تاثير آن نسبت به عوامل ديگر درست است.درمورد ارتباط نامشروع و طلاق هم ان شاء الله مطلبی اختصاص خواهيم داد.از حضور همه شما در مباحث متشکرم.«جمعه24آبان1392ساعت 20:26:26»

نام:BI NAM«جمعه24آبان1392ساعت 9:3:11»


در آیات 33 و 34 سوره ی احزاب می خوانیم که خداوند به زنان پیامبر توصیه میکند مانند زمان جاهلیت خود را آراسته نکنند همین اشاره ی کوتاه قرآن معلوم می کند اگر میلیاردها زن جهان بدون آرایش به خیابان نمی روند، پس مدرنیته، بازگشت به جاهلیت است و اگر میلیون ها میلیون از آنان، از هر نژاد به این روزافتاده اند، پس نباید این مدرنیته ی کوفتی که بدترین ظلم بر زنان روا داشته، جدی بگیریم زیرا در هر ساعت شبانه روز رقم بی حسابی از کیسه ی خانواده ها میربایند تا زنان خانه رنگ آمیزی شوند.

پاسخ مدير سايت:همه را با يک چوب راندن به خاطر عده ای انگشت نما کار صحيحی نيست، هيچ يک از صاحبنظران اين وبسايت مقصودشان از حضور زنان در جامعه ، حضور جاهليت و حضور جهت اشاعه فساد و فحشا نيست بلکه حضوری موثر و سالم و مفيد که هرگز قرآن وپيامبر اسلام از آن نهی نفرمود ، حضوری همچون حضور همسران و دختران پيامبر خدا (ص) و زنان ياران وی در مساجد و ... که چه بسا نظرها و مشورتهای قابل توجهی برای برون رفت از مشکلات می دادند...در مورد آرايش و وسايل آرايشی هم اصل برآن است که زن جهت شوهرش يا ازدواج خود را آراسته نمايد و زنان خانه دار در استفاده از اين وسايل کم مصرفتر نباشند پس در خانه ماندن يا بيرون آمدنشان تفاوتی ندارد.«جمعه24آبان1392ساعت 20:42:50»

نام:BI NAM«جمعه24آبان1392ساعت 9:19:21»

وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(نور33)

بغی اگر در خصوص اشخاص باشد بمعنی همراهی و مصاحبت است و اگر درباره شی باشد بمعنی بدست آوردن اما کلیت آیه در خصوص سوء استفاده از دخترانی است که بقصد محصن و در آمان ماندن از مردی طلب همراهی و پشتیبانی کنند و ضمن عفو از ان دختران از سوء استفاده از آنان برحذر می دارد.

پاسخ مدير سايت:ريشه «ب غ ی» در زبان عربی بيش از پنجاه معنا دارد که اگر علاقمند به معانی متعدد آن هستيد می توانيد به کتابهای لغوی مراجعه فرماييد و اين دو معنا که شما فرموديد هم جزئی از آن است و اگر شما اعتقاد داريد که غير از اين دو معنا معنای ديگر ندارد بفرماييد "بغی" در آيه زير به کداميک از اين دو معناست: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (90نحل) البته در مورد دوم (لتبتغوا) در اين آيه کاملا صحيح فرموديد، اما برای فهم اينکه کدام معنا در مورد اول جمله (البغاء)مقصود است بايد به سياق جمله برگرديم.حال شما خود قضاوت کنيد کدام معنا بهتر در نقطه چين زير جای می گيرد:معنای همراهی يا بدکاری وَلَا تُكْرِهُوا:و اجبار نکنيد: فَتَيَاتِكُمْ:دختران جوانتان را: عَلَى:بر: الْبِغَاء:.......: إِنْ أَرَدْنَ:اگر بخواهند تَحَصُّناً:در امان ماندن: لِّتَبْتَغُوا:تا بدست آوريد: عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا :کالای زندگی دنیا«جمعه24آبان1392ساعت 21:3:58»

نام:یاسر«جمعه24آبان1392ساعت 16:54:5»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:یاسر«جمعه24آبان1392ساعت 18:50:44»

با سلام و درود خدمت دوستان بویژه خلفان عزیز
من اعتقاد به سانسور و یا حذف هیچ نظری ندارم و مایلم دوستمان جناب بی نام و همه ی دوستان نیز در این عرصه حضور فعال و انتقاد قوی داشته باشند . اما ملزم به نگه داشتن حرمت یکدیگر باشند . ما انتظار داشتیم بانوان نیز دراین فضا حضور داشته باشند ولی در این پست می بینیم حضورشان کمرنگ شده . در پست قبلی مریم خانم گله مند بودند و دراین پست حضور ندارند بایستی بدانیم بانوان احساسان ظریفی دارند . من به نوبه ی خودم اولا ً از سرکار مریم خانم عاجزانه تقاضا دارم حضورشان را دراین بحث با نظریه دادن اعلام فرمایند و ثانیاً باز هم از جناب خلفان تقاضا می کنم به هیچ عنوان نظریه هیچکدام از دوستان علی الخصوص جناب بی نام را سانسور و یا حذف نفرمایند . پیشاپیش تشکر می کنم (فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ) ..... و اما
شناخت قبل از ازدواج نمی تواند نقش چندانی در روند استحکام پیوند زناشویی برای بعد از ازدواج ایفا نماید اگر این شناخت را در دوران نامزدی خلاصه کنیم ، هرچند این دوران طولانی باشد ، بیشتر از دوسال شاید بطول نیانجامد و در این دوران کوتاه هیچکدام از زوجین نمی توانند و نمی کوشند تضاد ها و احساسات مخالف درونی خود را بطرف مقابل بشناساند و همین عدم شناخت باعث جدال و بگو مگو های بعدی را فراهم می کند . ترس و واهمه از قبول کردن و پذیرفتن وجود این تضادها و احساسات مخالف هم می تواند موجب بروز شکافهای عمیقی بین زوجین گردد . بی ثباتی و عدم تعادل فکری و احساسی بخشی از همه ی زندگیهای زناشویی را تشکیل می دهد و آنچه اهمیت دارد گذشتن از تنشهای احساسی و تضاد های همراه با آن است . البته روش مفید و مناسب تر برای مبارزه با بروز احساسات منفی و تضادها آن است که به جای آنکه رنجشها و ناراحتیهایمان را مرتباً به صورت شکوه و شکایت و تهمت تکرار کنیم آنها را بدون آنکه به مسایل و مشکلات دیگر زندگیمان ربط دهیم ، خیلی راحت و صادقانه بر زبان بیاوریم و برای همسرمان توضیح دهیم . عصبابت ، عصبانیت را بدنبال دارد . در حالیکه آنچه ما بدان نیاز داریم آرامش و جلب کردن توجه همسرمان به دوست داشتن و عشق و علاقه و فهماندن علت ناراحتی و رنجشمان به اوست . صراحت و صمیمیت در اینگونه موارد ، باعث نزدیکی بیشتر ما به همسرمان می شود . و تابعد

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.متشکر از اينکه برداشت نادرست بنده از نظر قبليتان را اصلاح نموديد. هرچند ميسر شدن راههای صحيح شناخت قبل از ازدواج ضروريست ولی همانگونه که شما فرموديد اکثرا کسانی که عدم شناخت قبل از ازدواج را علت طلاقشان می دانند بهانه می گيرند و به جای ذکر اين علت بايد بکوشند با احساسات و تضادهای همسر خود به نحو احسن کنار آيند زيرا هر کس معايبی دارد و هيچ کس بدون عيب نيست.«جمعه24آبان1392ساعت 19:41:34»

نام:توحید«جمعه24آبان1392ساعت 19:48:11»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:فریدون«جمعه24آبان1392ساعت 23:35:51»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:توحید«شنبه25آبان1392ساعت 5:25:54»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:مرزوق«يکشنبه26آبان1392ساعت 19:58:31»

جناب بینام با کلیات نظر شما مخالفتی ندارم، به درستی به عوامل طلاق اشاره کردین اما لازمه نکاتی رو يادآور بشم. در نظر من به هیچ وجه کلمه طلاق وجود نداره بلکه به رابطه شناخت و ازدواجی موفقتر اشاره کردم،‌ از دید من شناخت قبل از ازدواج میتونه به ازدواجی موفقتر منجر بشه در نتیجه میتواند موجب کاهش طلاق هم شود هرچند درصد تاثیرش در طلاق نسبت به بقیه عواملی که ذکر کردین کمتره منتها به طور جدی اعتقاد دارم که زوجین باید نسبت به همدیگر شناخت کافی رو داشته باشن تا ازدواجی موفقتر داشته باشند. اما شناخت فقط نسبت به همدیگه نیست، شناخت نسبت به مشکلات ممکن پیش رو(مخارج عروسی،بعد از عروسی و ...) و شرایط لازم واسه ازدواج و درک صحیح از زندگی مشترک که در نظرم ذکر کردم هستش.

پاسخ مدير سايت:متشكر.بلاخره ازدواج موفقتر درصد طلاق را کاهش خواهد داد پس اين مبحث بی ربط نيست.«يکشنبه26آبان1392ساعت 21:17:5»

نام:توحید«يکشنبه26آبان1392ساعت 20:35:16»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:مریم«دوشنبه27آبان1392ساعت 0:24:30»

السلام علیکم
لازمه ی پایدار ماندن زندگی مشترک میتوانیم در دو موضوع خلاصه کنیم اول ازبین بردن اختلاف های بین زوجین یعنی برطرف نمودن بقول یاسر تضاد ها و دوم رفع نیاز روحی و روانی زوج مقابل . البته ممکن است فکر کنیم در بسیاری از زندگی های مشترک امروزی احساس پنهانی و بد بینانه رسوخ یافته که عشق زمانیکه منجر به ازدواج گردید و با گذشت زمان خاموش میشود و از بین میرود اما این اشتباه است و علت چنین برداشتی فاصله و جدایی عاطفی بین زن و شوهر از یکدیگر میتواند باشد و این هم شاید در اثر انباشت کینه ها و دلخوریهای زوجین در طول زمان که نتوانسته اند با یکدیگر صادق باشند بوجود آمده باشد . اینرا نیز بایستی بدانیم که صداقت و صمیمیت و اعتماد با حرف و شعار به دست نمی آید بلکه با عمل و عشق و فداکاری میسر است . ( با توجه به اینکه زن میخواهد خود را در درون شوهرش تلطیف کند ) اگر زوجین تصمیم بگیرند که از خواسته های غیر واقعی و غیر منطقی با قاطعیت دست بردارند هیچ خطری نمی تواند روابط زناشویی آنان را تهدید نماید . البته گاهی حتی در موفقترین ازدواجها لحظات تلخ و ناگوار و احساس ناامیدی ممکن است بوجود بیاید اما اگر مواجهه و شناخت هر دوی آنها با خصوصیات فردی یکدیگر از روی منطق باشد بر یأس غلبه خواهند کرد و با همکاری و هماهنگی هم باعث نجات عشق زن و شوهر و بقاء زندگی مشترک بر اساس توافقات زوجین صورت خواهد گرفت و دیگر در زنگیشان جایی برای کینه و بغض و نفرت و سرزنش و ملامت یکدیگر که از روی عدم شناخت بوجود می آید وجود نخواهد داشت . با تشکر از خلفان . از دعوت برادر یاسر نیز تشکر مینمایم .

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.ان شاء الله در مطلب بعدی به مسئله بد گمانی خواهيم پرداخت.متشکر از حضور مستمرتان.«دوشنبه27آبان1392ساعت 9:48:18»

نام:توحید«دوشنبه27آبان1392ساعت 21:15:6»

شهادت و گواهي به امر زنا :
خداوند حكيم و عالم زنان را از دادن شهادت در امر زنا و گواهي مربوط به آن برحذر داشته است ، كه گروهي بدون توجه به حكمت اين مساله ، آن را دال بر ضعيف انگاشتن زن در قرآن دانسته اند كه تصويري اشتباه از آن را گرفته اند .
همان طور كه قبلا توضيح داده شد در هر موضوعي كه در قرآن كريم سخن از مرد و زن رفته است به حقوق و يا وظايف آنان اشاره شده است كه در بحث شهادت زنا بحث بر وظيفه پيش آمده است كه خداوند منان اين وظيفه سنگين و خطير را از دوش زنان برداشته است . زيرا در مساله شهادت در امر زنا زنان بواسطه عادتهاي ماهانه و زايمان و تحمل درد وفشار زياد از نظر عاطفي و روحي در معرض فشارهاي سنگين و طاقت فرسايي هستند و فرا خواندن آنان در دادگاهها و محاكم در چنين شرايط روحي نامتعادل هم ظلمي برايشان متصور مي شود و هم بحث شهادت و گواهي تحت فشار هاي جسمي و روحي يك شهادت مطلوب و بي نقص نخواهد بود . شارع مقدس با علم بي پايان خود اين وظييه را از دوش زن برداشته است تا به ديگر امور كه در حيطه وظايف اوست به خوبي رسيدگي نمايد .
دوم مساله هم اين است كه چون مابين زنان هميشه رازهاي عجيب و بي پرده از مسائل جنسي و ... وجود دارد و بي هيچ واهمه اي به محض احساس نزديكي با زن ديگري بي درنگ شروع به فاش كردن امور جنسي خود با او مي كنند بنابراين امكان توطئه و حسادت در ميان آنها قوت مي گيرد و ممكن است با كسب اطلاعات از يكديگر گروهي از زنان با دسيسه يك زن را متهم به زنا و شهادت در اين مورد نمايند .
آيا دختران خود مي توانند بدون دخالت كسي همسر آينده خود را انتخاب نمايند ؟
در آموزه هاي قرآني و نگرش به آيات آن در مورد ازدواج و نكاح به صراحت بيان شده است كه ركن اساسي در ازادواج تمايل زن و مرد به يكديگر مي باشد چنانچه در سوره بقره خداوند متعال در مورد زناني كه شوهر خود را به نحوي از دست داده اند بيوه گشته و در زمان عده به سر مي برند دستور مي دهد كه مردان در اين مدت به قصد تصريح و تمايل به امر ازدواج به اين زنان وارد نگردند كه به خاطر ازدواج مجدد زمان عده را كمتر از موعد مقرر بگيرند . در اينجا كاملا مشخص است كه زنان در امر انتخاب همسر خود كاملا آزادي داشته و هيچ مانعي در راه اين آزادي انتخاب وجود ندارد و هيچ اجبار و اكراهي در قرآن كريم بر سر اين موضوع بيان نشده است .
يك نكته حائز اهميت اين است كه بعد از انتخاب آزادنه همسر آينده توسط دختر حق جاري شدن صيغه عقد و ازدواج شرعي بوسيله سرپرست دختر انجام ميگيرد كه به اشتباه اين حق را به جاي حق انتخاب براي خود برداشته اند و دختران را محل تحميل انتخاب خود قرار مي دهند و والدين در امر ازدواج فقط حق مشورت و آگاه نمودن فرزند خود بواسطه تجربيات بيشتر در امر وضعيت اخلاقي و تربيتي فرد انتخاب شده را دارند و هر گونه و اجبار و تحميل فرد به فرزندان يك تخطي و انحراف مي باشد كه هيچ ربطي به قرآن كريم ندارد ، و والدين فقط در حد يك مشورت براي فرزندان ظاهر مي گردند و حق انتخاب قطعي و تصميم نهايي با فرزندان مي باشد ، پدر و وسرپرست فرزند فقط به عنوان وكيل دخترش عهده دار انتقال جواب او مي باشد .
البته اين سخن بدين معنا نيست كه فرزندان حق ولايت و سرپرسني والدين خود را فراموش نمايند ولي به طور كل اسلام اجبار و تحميل در ازادواج را در هيچ شرايطي مجاز ندانسته است .
طلاق و حواشي آن :
به جرات مي توان گفت در چند صده اخير در ميان مسلمانان تا به حال يك طلاق شرعي و مورد پسند شارع مقدس اتفاق نيفتاده است و همه طلاقها به وجه غير شرعي و اصول و مباني دين انجام شده است .
در قرآن كريم طلاق به صورت كاملا منطقي و دقيق ميان زن وشوهر تقسيم گشته است كه متاسفانه در روزگار حاضر چون حكومت اسلامي به وسيله اجماع شوراي صالح اداره نمي گردد امر طلاق هم بواسطه قوانين حكومتي و غير قرآني به انحراف شديد كشيده شده است ،‌ و با اين ادعا كه طلاق فقط در اختيار مرد است با اين حربه هر آنچه توانسته اند با نام دين بر سر زن مسلمان آورده اند كه با يك نگاه مختصر به آيات مربوط صحت و سقم و يا خلاف واقع اين ادعاها را بررسي مي كنيم .
وقتي يك زن و مرد در طي مسير زندگي و زناشويي به اين نتيجه رسيدند كه ادامه آن براي يكي و يا طرفين ممكن نيست با تاسي به آيات سوره احزاب اگر شوهر در يك مسير الوهيتي و عبوديتي باشد و زن خواهان ظواهر دنيا باشد مرد زن را مسخر بين دو طريق مي نمايد كه اگر خواهان دنيا و ماديات و زينتهاي آن باشد و تمام سعي و تلاش زندگي خود را معطوف بر دنيا و زينتهاي آن نمايد شوهر او را ما بين انتخاب زندگي بر وفق دستورات خدا و يا طلاق و جدايي مسخر مي نمايد و اگر زن دنيا و متعلقات آن را انتخاب نمود با دادن مهريه و متعلقات وي از هم جدا مي شوند .
در يك جاي ديگر قران كريم در سوره نسا آيات 34 و 35 به تفصيل به اين امر پرداخته است
الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله و اللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن في المضاجع و اضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا ان الله كان عليا كبيرا (34)
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان مى‏كنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏كنند. و آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! در بستر از آنها دورى نماييد! و آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدى بر آنها نجوييد! خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. ( (34)
و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله كان عليما خبيرا (35)
و اگر از جدايى و شكاف ميان آن دو بيم داشته باشيد، يك داور از خانواده شوهر، و يك داور از خانواده زن انتخاب كنيد اگر اين دو داور، تصميم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها كمك مى‏كند; زيرا خداوند، دانا و آگاه است. (35)
هر گاه در زندگي زناشويي و حيات مشترك از طرف زن كه بايد داراي سه خصوصيت اصلي در زندگي باشد يعني براي تداوم و ادامه زندگي مشترك از طرف زن بايد سه خصلت اصلي به ظهور و پرورش برسد . كه به ترتيب عبارتند از صالح بودن ، قانت بودن و حافظ اسرار بودن .
صالح بودن بدين معنا كه در رفتارهاي مابين زن و شوهر و چه در مواجه با غير از شوهر خود بايد به عنوان زني پاكدامن و موحد و درستكار و اهل صلاح باشد و آن طور كه وظايف شوهر داري و بچه داري و كنترل امور و منزل ايجاب مي كند را در حد درست و منطقي خود به جاي آورد .
قانت بودن يعني تحت سرپرستي و مديريت مرد خود تابع زندگي درست و اوامر مشورتي خانواده باشد و هميشه سرپرستي مرد را به عنوان يك اصل اساسي در زندگي مد نظر قرار دهد .
حافظ غيب يعني اينكه مسائل اساسي را كه ما بين خود و شوهرش و در حيطه زندگي خصوصي وجود دارد فقط در محدوده اطلاع و آگاهي زن و شوهر باقي بماند و هيچ كسي بر اين اسرار اطلاع پيدا نكند و اين اسرار فقط شامل هم خوابگي و هم بستري نبوده بلكه تمام اموري كه شوهر مايل به اطلاع ديگر افراد نباشد بايد به صورت خصوصي حفظ و صيانت گردد و زن مكلف به اين اسرار را درون خود نگه دارد .
هر گاه زن در يكي از اين خصلت ها راه قصور و كوتاهي را طي كرد خداوند متعال طريقي را براي اصلاح دستور مي دهد و اگر اين اصلاح كارساز نبود به ناچار بايد طلاق و جدايي انتخاب گردد .
در كل مراحلي كه آيات طي مي كند بدين ترتيب است :
هر گاه از تمرد و سرپيچي زنان به مرحله حاد رسيد اول موعظه و نصيحت و ارشاد را در حد توانايي خود و درك زن شروع نمود . البته در اين حالت كاملا مي بينيم كه بي مقدمه و به طور احساسي و مطابق ميل شرايط جدايي فراهم نمي گردد بلكه بايد زن در سه خصلت صالح و قانت و حافظ تا حدي عدول نمايد كه ترس و واهمه مرد از انحراف زن از اين سه مورد فراهم كند و هر خطا و اشتباهي كه خارج از يان سه موضوع باشد مرد را مجاز به دست بكار شدن براي امور مربوط به طلاق نمي كند .
اولين مرحله براي مقابله با اين انحراف و تخطي ها اندرزگويي و نصيحت مي باشد كه آن هم بايد شرايط خاص آن را در نظر گرفت و زن در يك شرايط روحي نامناسب و يا در يك حالت تدافعي بر سر موضوع خاصي نباشد و بدين تفهيم و معنا رسيده باشد كه واقعا در حال اشتباه و خطا مي باشد و در اندرزگويي حق و حقوق خاص او مورد نظر قرار گيرد و با بهترين كلام و احسن القول مطرح گردد .
اگر مدتي وضع بدين منوال گذشت و زن حاضر به كوتاه آمدن از قصورات و خطاهاي خود نشد و هيچ تغيير محسوس و مثبتي در زن پديدار نگشت مرحله دوم يعني جدا نمودن بستر از همسر به اجرا گذاشته مي شود . كه در اين جداسازي اخطاري به زن جهت درك اين مساله كه حد انحراف و خطا از وظايف خود را به جايي رسانده است كه كم كم مقدمات جدايي دائم را فراهم مي كند و اگر وضع بدين منوال ادامه داشته باشد اين جدايي موقت به جدايي دائم ختم مي شود كه خود مي تواند تلنگر و اخطاري جدي دال بر برگشتن به وضعيت مناسب و تفكر و تعقل در امور خود داشته باشد .
و اگر باز هم بعد از جدايي بستر وضعيت تغيير نكرد مرحله سوم يعني تنبيه تربيتي شروع مي شود كه در اينجا كلمه زدن به اشتباه به كتك كاري جدي تعبير مي شود كه يك اشتباه واضح مي باشد . تربيت همراه با زدن در تمام ملل به نوعي وجود دارد همانگونه كه بعضي وقتها والدين براي تاديب فرزندان به ناچار پناه به تنبيه و زدن مي برند ولي اين زدن هيچ وقت دليلي بر خواستن والدين به آزار كودك خود و زخمي كردن او و شكستن اعضا و جوارح او نبوده است كه اين مصداق در مورد زنان هم بدين صورت است كه يك تاديب بدين صورت مي باشد نه يك كتك كاري در حد آسيب ديدن او ، و اين تاديب هم هيچ هدفي جز حفظ زندگي مشترك ندارد . چنانچه خداود مي فرمايد اگر بعد از آن قصد اطاعت و اصلاح را داشتند ديگر زياده روي نكنيد و از اين اقدام دست بكشيد .
اگر تاديب و تنبيه هم باعث ايجاد اصلاح نگرديد و زن همچنان بر مواضع خلاف اصول سه گانه پافشاري نمود ديگر مساله از حالت خصوصي و دو نفري خارج شده و دست به دامان دو حكم و اهل درايت و تعقل و تفكر از طرفين زن و شوهر مي گردند كه با مراجعه به آنها و و طرح مشكل از آنان چاره جويي نموده و آنها هم با استماع سخنان دو طرف و فهميدن آنچه مورد مشكل ما بين آنان بوده است شروع به حكميت و داوري نموده و مرد و زن را مكلف به اموري براي اصلاح وضع موجود مي نمايند و اگر باز هم بعد از حكميت اصلاح صورت نگرفت به ناچار طلاق و جدايي آخرين راه و علاج مي باشد . و مرد با دادن مهريه و حقوق شرعي زن از وي جدا مي گردد .
يك نكته حائز اهميت اينكه اگر مرد در اين موارد مقصر باشد و راههاي اصلاح او هم نتيجه اي نداشت در آن وقت زن از حكومت اسلامي با گذشت از مهريه خود تقاضاي طلاق مي نمايد و مرد ديگر به هيچ وجه اجازه طلاق ندادن وي را ندارد و در اينجا كه عنوان گشته است در اسلام اجازه طلاق منحصرا فقط با مرد است و هر آن طور كه مرد صلاح بداند طلاق را تنظيم مي كند و زن در اين امر مسخر بوده و هيچ حقي براي او قائل نشده اند يك انحراف از دستورات شارع مقدس مي باشد .
با دقت در اين كلام نوراني واضح است آنچه امروز در دادگاهها به عنوان طلاق اسلامي رواج دارد هيچ ربطي به طلاق در دين مبين اسلام نداشته و يك قانون جديد بشري است .
ادامه دارد

پاسخ مدير سايت:البته برخی جملات اين مطلب اغراق است مثل : "همه طلاقها به وجه غير شرعي و اصول و مباني دين انجام شده است " درست است که کمبودهايي وجود دارد اما به اين صورت نه. برخی آيات سوره احزاب که به آن استدلال نموده ايد مخاطب شخص پيامبر خدا (ص) است و قابل تعميم بر عموم مومنان نيست مثل: "...زن خواهان ظواهر دنيا باشد مرد زن را مسخر بين دو طريق مي نمايد كه اگر خواهان دنيا و ماديات....» حتی در ادامه ی اين آيات حکم می شود که زنان پيامبر خدا حق ازدواج بعد از وفات پيامبر ندارند.واضح است که کسی نمی تواند خود را بر پيامبر خدا قياس گيرد و بگويد چون من در مسير عبوديت هستم زنم بعد از وفاتم حق ندارد با کسی ديگر ازدواج کند.ظاهرا نويسنده مطلب نسبت به امور اختصاصی پيامبر خدا(ص) که قابل تاسی نيست اطلاع کافی ندارد.ولی به هر حال بحثهای جالبی است.«سه شنبه28آبان1392ساعت 13:14:22»

نام:توحید«دوشنبه27آبان1392ساعت 21:22:5»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:زعفرون«سه شنبه28آبان1392ساعت 21:20:33»

سلام
در مورد موضوع پست بعدی با عنوان بد گمانی و بی اعتمادی مطلبی رو هفته ی آینده ان شاالله به روز می کنم فکر می کردم یکم هماهنگ تر بتونیم کار کنیم به هر حال ممنون.من سر قولی که دادم هستم .و تمام سعیمو برای وقت گذاشتن برای وبلاگ می کنم.

پاسخ مدير سايت:عليکم السلام.معذرت از اينکه نتوانستيم در انتخاب ادامه مطلب تبادل نظری کنيم چون وبلاگ شما هنوز هم به نظر می رسد نظری دريافت نمی کند و راه ارتباطی ديگری هم نيست.«چهارشنبه29آبان1392ساعت 13:36:11»

نام:توحید«چهارشنبه29آبان1392ساعت 5:55:33»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نام:BI NAM«چهارشنبه29آبان1392ساعت 6:59:34»

اين نظر به علت نامربوط بودن به مطلب اين پست به قسمت نظرات عمومی انتقال يافته است،جهت مشاهده متن اين نظر اينجا کليک نماييد.

نظر شما راجع به این مطلب:
نام شما:
وبسايت شما:
متن نظر:


=9+7
وبسايتهای برتر
مجتمع علمی فرهنگی سلطان العلماء بندرلنگه
نسيم
بیداری اسلامی
دخت کنگ
ديوان
مدرسه علوم دينی صلاح الدين ايوبی اروميه
مجد
کلگر
کنکاش
کنگستان
بانوی کنگی
مسجد جامع بندر کنگ
اعجاز علمی در قرآن و حديث
الحورویدیوهای مکه ومدینه واناشید اسلامی
زعفرون
آخرين ورود از:
بیداری اسلامی

آماربازديد
افرادآنلاين
آمريکا(2)
بازديدامروز:2
بازديدديروز:12
بازديدهفته قبل:619
بازديدكل:577123